Monday, January 31, 2011

یکی از تلخترین دوره های تاریخی ماست هم وطن! ایران را از چنگال مالیخولیای اسلام رهایی بخشیم – گیل آوایی

یکی از تلخترین دوره های تاریخی ماست هم وطن! ایران را از چنگال مالیخولیای اسلام رهایی بخشیم – گیل آوایی

دوره های سیاه تاریخی فراوان داشته ایم و هر دوره از این سیاهی و تباهی را با اراده و همبستگی و جانفشانی ملی، وطن از بی وطنان باز پس گرفته ایم. دوره کنونی یکی از تلخترین دوره های تاریخی ماست که بی وطنان از درون ما بسا خونبارتر از دشمن خارجی همه ی داروندارمان را به تاراج نشسته اند.
ایران ما زخمیست هم وطن. وطن ما در چنگال شوم مشتی دیوانه اسیر است. تنها پشتوانه ی حاکمیت سیاه اسلامی، زور و تزویر و جنایتباری هولناک است. از ما بر ما خون می باراند. این حکومت در همه ی نام و نشان و هویت و درونمایه اش غیر ایرانی، غیر ملی و به معنی واقعی کلمه غارتگر و خائن است. ریاکاری از سراپای این حکومت می بارد. دروغ و فریبکاری چنان روزمره و عادی شده که اگر راستی و راستگاری دیده شود مایه شگفتی این جانیان است! اسلام یک بار دیگر سیاهترین و خونخوارترین چهره ی خویش را به ما و میهن ما نمایانده است. حکومت اسلامی با جنایت و قتل و ماجراجویی های دیوانه وار می کوشد تا اقتدار ِ از دست رفته اش را به نمایش گذارد. قتلها و اعدامها و گروگانگیری ها و احکام قرون وسطایی و عملکردهای خونبار، همه و همه ناشی از کابوس سرنگونی این جانیان است و تحمیل کردن اینکه به خود ِ جنایتکاران این حکومت برای عملکردی متفاوت و بهبود وضعیت مراجعه کردن است که مفهوم غیر مستقیم آن، نه تنها به رسمیت شناختن حکومت این جانیان بلکه به حاشیه راندن روند سرنگونی و رهایی ملی است که امروزه همه گیر و ورد زبان پیر و جوان این آب و خاک است.
بحث دین و باور اسلامی و مقدسات دروغین و تکیه بر نمادهای دینی با تعابیرو تفاسیر ریاکارانه ی این جانیان نیست! بحث حاکمیت خونخواران الله است که بر قدرت بمانند یا نه! بحث رهایی از چنگال خون و نفرت و غارت و جنایت است. بحث بزیر کشیدن مشتی دیوانه است که بی ترمز در تعفن صاحب زمانی شان همه ملت را به تباهی و خون و سیه روزی می کشانند.
الله ِسیاسی، جنایتکار است. پیغمبر سیاسی، خون آشام است. قرآن سیاسی، قتل و نفرت و انتقام است. هر تقدس و مقدس در این دین سیاسی و حاکمیت شومش غارت و جهل و خرافه و فریبکاری و ایران بر باد دهی است. همه این نماد و نمود تباهی و بلاهت را باید از چهره وطنمان پاک کنیم. باید وطن از اشغال این جانیان باز پس گیریم این مهم بدست نمی آید مگر همه ی ما ایرانیان با هر اندیشه و مرام و خوی و منش و روشی، دست در دست هم دهیم به مهر، میهن خویش را کنیم آزاد. ملتی که آزادی و نان گدایی کند، ملتی که حق خویش از جانیان بخواهد، ملتی که چشم به غیر خود بدوزد که از او دفاع کند، ناگزیر از در زنجیر بودن و تن دادن به حاکمیت ابلهانی مالیخولیاییست که جز خرافه و بلاهت و نفرت، هیچ نمی داند ولی ما ملت ایران به گواه تاریخ نشان داده ایم که هیچگاه به چنان زندگی حقارت بار و سکوت گورستانی تن نداده ایم.
امروز  خامنه ای و همه دار و دسته ی ولایت شومش مایه حقارت ما ایرانیانند. دولت و  مجلس شورای اسلامی این جانیان ننگ و اهانت به ما ایرانیان است. قانون اساسی این حکومت تحقیرآمیزترین و متضادترین مجموعه ی اصولیست که سر هم بندی کرده و هر چه بیشتر به آسمان ریسمان بافی های آن می افزایند. بودن ِ چنین لاطائلاتی به نام قانون اساسی در ایران یک توهین حقارت آمیز به ایران و ایرنیست. یک مقایسه ساده ی این باصطلاح قانون اساسی به قانونی که بیش از صد سال پیش حاصل مبارزه ملی ما بوده نشان می دهد که از کجا به چه قهقرایی افتاده ایم که حکومت اسلامی از آن ارتزاق می کند.
حکومت اسلامی از مشتی ریاکار و دزد و جانی تشکیل شده که همه شان به غارت میهن ما نشسته اند. همه شان دروغ می گویند. همه شان در جایی قرار دارند که حتی از شایستگی و سزاواری ساده ترین واحد اداری/مدیریتی برخوردار نیستند تا چه رسد به مدیریت سیاسی /فرهنگی/اقتصادی یک مملکت، آن مملکتی مانند وطنمان ایران.
چه ناکارامدی غم انگیزی باید گرفتار آمده باشیم که حکومت جنایتکاری همچون حکومت اسلامی بیش از سه دهه در خاک بلازده ی ما بر سر کار بماند!؟ یک آب خوش از گلوی ایرانیان پایین نرفته است. آنقدر از الله و محمد و قرآن و صاحب زمان گفته اند و چاپیده اند که از هر چه الله و اسلام و آیت الله آدمی دچار نفرتی خشمگینانه می شود که از همه ی این نمادهای ایران سوز و ایرانی برباد ده بنام اسلام ناب محمدی! بیزار می شود.
در همین سه دهه از حکومت اسلامی بارها و بارها کوشیده ایم که گور این جانیان را بکنیم اما هرباره یا کشورهای بیگانه به یاری همین حکومت مالیخولیایی آمدند با اعتبارات مالی و قراردادهای بدتر  از استعماری و بده بستانهای مافیایی و یا از داخل همین جنایتکاران چهره ای باز به هزار فریب سوار بر گرده ی ما کرده است. به چنان وضعیتی گرفتارمان کرده اند که با فرهنگ گند اسلامی آخوندی پیکر اجتماعی /فکری ایرانیان را آلوده و بیمار کرده اند بطوریکه هر یک مرگ را برای دیگری می خواهد تا دری به تخته بخورد! این همان شکستن نیروی یک پارچه ی ملی ایرانیان بوده و هست که با ریاکاری ها و جنگ زرگری جانیان اسلامی، چرخ در باتلاق متعفن اسلامی سهم هر ایرانی در پی هر اعتراض و به میدان آمدنی شد. و چنانکه همه ی ما شاهدیم چه در حاشیه بمانیم چه نمانیم، تاوان خونبار چنین حکومتی را با خون فرزندانمان می دهیم حال یا با اتهامات واهی و صاحب زمانی ساخته این جانیان و چه با قتل و ترور و انفجارهای مشکوک و قاتلانی بنام نیروهای لباس شخصی یا خودسر و..... و سرکوبی و غارت، دو روندی هستند که به موازات هم در حاکمیت اسلامی جریان داشته و هرچه سرکوبها را تاب آوریم با غارت بیشتری تاوان می دهیم.
سرکوب و مرگ و ریاکاری و غارت در ایران بلازده ی ما تحت حاکمیت اسلامی، پایان ناپذیر است مگر اینکه این حکومت جهل و جنایت را بزیر کشیم. حکومت اسلامی ریشه ی همه ی بی حقوقی ایرانیان، تحقیرها و حقارتها، قتلها و زندانها و اعدامهاست. حکومت اسلامی در چنان کابوس سرنگونی گرفتار آمده است که ماندگاری و اقتدارش را در همین جنایتهای کور می بیند. تا این حکومت بر سر کار است جهل و جنایت و غارت و ریاکاری نیز هست. برای توقف اعدام و زندان و تجاوز به حقوق انسانی، همه ی حکومت اسلامی باید سرنگون شود. اعتراضهای مقطعی و موردی را باید به سرنگونی حکومت اسلامی پیوندی پیرگیرانه داد.
شرایط کنونی یکی از سیاهترین روزگار میهن ماست. همه آنچه که از آن باید دور مانده باشیم، امروز توسط همین حکومت نحس اسلامی برسر ما و میهن ما آوار شده و می شود. وطن ما زخمی است هم وطن. فقر و بیکاری و بی پناهی و دروغ در میهن بلازده ما بیداد می کند. ریشه اصلی ِ همه این تیره روزیها، حکومت صاحب زمانی ولایت وقیح است. حکومت مشتی ابله دیوانه که ناکارامدی و جهالت خود را با قتل و ترور و توحش 1400 ساله لاپوشانی می کنند. این حکومت از مشتی بی وطن ِ دزد ِ ریاکار تشکیل شده است. پیش از هرچیز و بیش از هر کس باید خود سرزمین خود را از چنگال خون آلود این جانیان برهانیم. ما می توانیم با مبارزه ای فراگیر با همبستگی ملی حکومت اسلامی را بزیر کشیم. برای مبارزه ای مشترک و هدفی مشترک دست در دست هم به میدان آییم. حکومت اسلامی حقیر تر از آن است  که از خشم ملت ایران جان سالم بدر برد.

با مهر



گیل آوایی
12 بهمن 1389

Thursday, January 27, 2011

بچرخ تا بچرخیم - گیل آوایی

بچرخ تا بچرخیم
گیل آوایی


چه روزگاریست
چه دیاریست
چه خاکیست
کدام وحشت گذرش بود
که آب و آتش و خاک
کابوس می برد فصل به فصل
نسل به نسل

گورها
انبوه آرزوهای شکفتن
دارهای قهر الهی
به انتقام کور ِ کدام بی گناهی
چارپایه می جنبانند
جانهای شیفته ی بودن
دریغا و دردا
به مرگ ِ لعنت آبادهای شرع مشوش

پریشانی ِ الله بود قحطی انسان
برای بودن
چه کسی می خواند
آوازهای تشنه به یک لبخند
در سترون بیداد
که خشم رسولانه ی وحی می جنبانند
چه سرنوشتی!
از کجا!؟

سیاووشان سرزمین من
بی گناهی محض را
هماره گذر از آتش بود
تا گواه سرزمینم
خاورانها به میراث

راستی از چه به تماشا
تقوای پلیدی نعره کشیدند رسولان
که از فراز سینای(1)
تا حِرا(2)
جدل از برای کدام انتقام هنوز
یادواره های ماتم است اندوه شمردن
تا انسان
انسان بودن ِخویش ببازد

قافله ها چگونه گذشتند
از گذرهای همان خاک
از نشان ِ همان آسمان ِ بی دریغ
ستاره باران
راه بجایی نبرد رفتن و رفتن
گویی باتلاقی از وعده های دروغین
تا جهان باقیست فرو شدن
درمنجلاب الهی
که فقر پوست می اندازد
از یک قافله تا قافله ای دیگر

قافله سالاران ِیک تاریخ
کاروان بی چاووش
انسان باخته

آیه های آسمانی وحی می برند
رسوایی رسولانه را
هیچکس کابوس اینهمه ویرانگی ِ انسان نستود
که راهیان نورِ دروغین
به مناره و ناقوس
عربده کشیدند
هرجای این جهان
داغ می کارند
دلهای در عطش راستی زیستن
نه
نه
بگذار هر کجای جهان
تنگ خویش وا کند
به صلیب و الله و هر جهنمی که باشد
درد من
گلهای پرپر شده ی خاک من است
نسلهای دریغ از شکفتن

دلم خونبارش اوینهای اندوه ست
خاورانهای داغ
مرگلاخان دار و چارپایه

میدان از چه تهی بدارم
بگذار ببارد جهمنم الله!

گشت و واگشت
گرد این پاشنه!؟
هرگز!

پس
بچرخ
تا بچرخیم

1- سینا، نام کوهیست که ده فرمان به موسی نازل شد
2- حرا، نام کوهیست که وحی الله بر او نازل شد

Tuesday, January 25, 2011

این حکومت از عنترهایی تشکیل شده که لوطی شان صاحب زمان است! - گیل آوایی

این حکومت از عنترهایی تشکیل شده که لوطی شان صاحب زمان است!


با حکومت اسلامی به هیچ یک از خواسته های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود نخواهیم رسید. سه دهه از حکومت اسلامی با سلام و صلوات و باور کردن چهره های از درون همین حکومت تلاش کرده و می کنیم و هر بار به خاک و خون کشیده شده و می شویم اما به یک از هزار خواسته ی به حق انسانی خود نرسیده ایم.
همه ی نیروها از هر لایه با هر تفکر و باور تا کنونی به اشکال مختلف از شعار مسلح شدن پاسداران به سلاحهای سنگین گرفته تا دلخوش کردنهای جناح بندی در این حکومت و هراساندن حکومت اسلامی با جنگهای خیابانی و ترورهای سراسری مزدوران حکومت اسلامی با درونمایه عقب راندن حکومت اسلامی و بالاخره دل خوش داشتن به ریاکاران برآمده از حکومت اسلامی و تداوم حکومت نکبتبار اسلامی تا کنون، همه و همه را به این نتیجه رسانده است یا باید رسانده باشد که از درون این حکومت راهی به رهایی نیست و تا در بر همین پاشنه بچرخد، جنایتکاران رنگ عوض کرده اما با همان راندمان غارت و کشتار و جنایت و فقر و اعتیاد و فحشا و بی خانمانی، حکومت اسلامی را دوام بخشیده و خواهند بخشید.
ایجاد بحرانهای مصنوعی و هدایت شده از سوی همین حکومت چه در پیشبرد سیاستهای داخلی و گریز از مشکلات و مسئولیتهای خود در مقابل مردم و چه در سیاستهای خارجی در دور ماندن از ضربه های مستقیم کشورهایی که بنوعی با این حکومت سرشاخ شده اند، تاکتیک هماره حکومت اسلامی بوده است. در برون مرز از نیروهای بغایت ارتجاعی همچون خود حکومت اسلامی با تطمیع و رشوه به ایجاد بحران پرداخته است و در داخل از گروگانگیری و ترور نویسندگان و روزنامه نگاران و چهره های فرهیخته ی جامعه ما گرفته تا احکام هولناک سنگسار و اعدامهای گروهی، بحران از پی بحران آفریده است که اعتراضات علیه خود را با چنین بحرانها مهار و در خدمت بقاء و ماندگاری اش بکار برده است
در شرایط کنونی با توجه به نکات بسیار فشرده ی بالا، پوشیده گویی و مصلحت طلبی و سیاسی بازی!! راه بجایی نمی برد. تکیه به ساختارهای درونی این حکومت تنها نتیجه ای که در پی داشته باشد ادامه حاکمیت همین حکومت با همین ساختار است. بنابراین برای طرح خواسته ها و مبارزه با حکومت اسلامی و توقف جنایتهای هر روزه اش، باید شمشیرها از رو بست. از رو بستن شمشیرها بیشتر برای آنهایی بیان می شود که با ملاحظه کاری و پوشیده داشتن بسیاری از حقایق و کنار آمدن با جانی ترین چهره های حکومت اسلامی می کوشند شرایط را بگونه ای قابل تحمل نمایند اما چنین برخوردهایی نه تنها تا کنون کارساز نبوده بلکه امروز می بینیم که خود همینان زیر تیغ سگهای هار حکومت اسلامی قرار گرفته اند
چنین شیوه هایی می تواند و حتی توانسته از بی مایگانی لمپن! چنان راندمانی را دست دهد که امروز می بینیم همانی که هاله نور دیده بود امروز سخن از سر برآوردن یک دیکتاتور تحلیل می شود. همه ی این برآیندها ناشی از شکل ِ تقابل با حکومت اسلامی و صف بندیها و یارگیریهای سیاسی تا کنونی است. این شیوه هاچه از سوی نیروهای سیاسی ایرانی و چه از سوی بیگانه، حکومت اسلامی را مرحله به مرحله هار تر کرده است. امروزه هر آنچه که از حکومت اسلامی سر می زند از اعدامها گرفته تا طرحهای یارانه ( آنهم در چنین وانفسای اقتصادی با مدیریتی اینچنینی که حتی یک بقالی را به ورشکستی می کشاند!) همه و همه در حاشیه قرار دادن اصل ماجرای سرنگونی و بهم ریختگی حاکمیت الله بختکی است.
یکبار برای همیشه تمام نیروهای سیاسی و درگیر با حکومت مالیخولیای اسلامی، باید با همه ی این حکومت باشد. سخن از مجلس شورا و خبرگان و مصلحت نظام و این مقام یا آن چهره ی درون این حکومت، نه تنها دردی از هزار درد ملت و میهنمان را درمان نمی کند بلکه دنبال نخود سیاه دویدن وبه بیراهه رفتن است همان نخود سیاه سیاسی که همین حکومت نحس، با بحران افرینیها و اعدامها و آنارشی های سیاسی/رسانه ای، می خواهد دنبال شود.
حکومت اسلامی را باید با همه ی آن سرنگون کرد. وقتی خواست سرنگونی همه ی این حکومت، انگیزه مبارزه باشد، راهها و انکانات آن نیز در جهت رسیدن به چنین هدفی واقعیت می یابد و دنبال می شود. ( یکی از دلایل ناکام ماندن حرکتهای اعتراضی تا کنونی بدلیل نبود چنین خواست از سوی همه ی نیروهای دیگیر با حکومت اسلامی بوده است. ) و اما اگر چنین برخوردی از سوی خودِ ایرانیان نشود، ماجراجویی های صاحب زمانی ِ این حکومت نیروهای خارجی را به چنین کاری وا می دارد. چه بخواهیم چه نخواهیم! ( حکومت اسلامی به چنان حدی از بی اعتباری و بی اعتمادی و بلبشویی مدیریتی رسیده که هیچ کس و هیچ مقامی روی هیچ یک از تعهدات و قول و قرارهای این حکومت حساب نمی کند! نمی تواند بکند!) اما نکته ای که برایمان اساسی و سرنوشت ساز است، بودن میان دو فاجعه است. فاجعه ی تداوم حاکمیت خونبار اسلامی، و دیگرفاجعه ی سرنگونی این حکومت بدست نیروهای بیگانه.
تمرکز روی بحرانهای مصنوعی ای که این حکومت خود به عمد ایجاد می کند و جلوگیری از یک اعدام یا خواستن آزادی یک یا دو خبرنگار، بحثهای یارانه و عملکردها و چند و چون درون حکومتی ِ حکومت اسلامی، همه و همه چاله های انحرافی برای نیروهاییست که با حکومت اسلامی مبارزه می کنند.
ریشه ی همه نابسامانی ها و غارتها و ورشکستگی صنایع و تولید در یک کلام اقتصاد و نیز بلبشویی های مدیریتی و ریاکاری و دروغ و بی اعتباری حقارت بار از یک سو و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشاء و بی حقوقی شهروندان و سرکوبهای عصر حجری ِ باورمندان ادیان دیگر، حکومت اسلامی است. ریشه ی هر خطری که پیش روی ایرانیان است، خودِ حکومت اسلامی است. حکومت اسلامی با تکیه بر خرافه های غم انگیز هزاره های پیش و توهمات مالیخولیایی، راه به هیچ جا نمی برد مگر به تعفن و نفرت و از هم پاشیدگی اجتماعی، فرهنگی، انسانی در همه ی ابعاد آن. این حکومت از هر انفجار بمب اتمی هم هولناکتر است. با چنین ویژگی هایی اگر حتی نیروگاه اتمی ای مثلن بوشهر راه اندازی شود! با خرافه های نماز برای باران! و دعای کار افتادن راکتورها و گوسفند قربانی کردن برای بی خطر کردن زباله های اتمی و هزار حماقت براستی شگفت انگیزی که حتی به خیال هم نمی گنجد!( مثل فتوا برای ویندوز ِ ویستا و ایکس پی!!!) می توان دریافت که این حکومت تا چه حد نه فقط برای ما ایرانیان که برای بشریت هولناک است.
این حکومت باید سرنگون شود با پس گردنی هم باید بزیر کشیده شود. یک مشت قاتل ِابله ِصاحب زمانی که هرچه برخوردهای مداراجویانه ببینند، هارتر می شوند اما شوربختی این است که حال و آینده ایران و ایرانی در فاجعه ی خونبار چنین حکومتی می سوزد و خواهد سوخت.
این حکومت با من بمیرم تو بمیری کوتاه بیا نیست! این حکومت با سلام و صلوات کنار برو نیست! این حکومت برخوردهای مدنی را نمی فهمد. این حکومت از عنترهایی تشکیل شده که لوطی شان صاحب زمان است! هرچه با این عنترها و لوطی شان مدارا شود! بدتر از هرآنچه که تاکنون از سر گذرانده ایم را شاهد خواهیم بود. این لمپنهای بی مایه ی بی ریشه را با تو سری باید بزیر کشید. اینان واقعیت آشکار و بسیار گویایی از دین است وقتی که بسوی قدرت برود به چنین فاجعه ی هولناک تبدیل می شود. این دین و این حکومت دینی را باید با پس گردنی بزیر کشید. تا الله ِ سیاسی از قدرت دور بماند و سیه روزی ما را سبب نشود! این مهم بدست نمی آید مگر ما ایرانیان بویژه جوانان ما به چنین باوری رسیده باشیم.



با احترام

گیل آوایی
پنجم بهمن 1389
http://www.shooram.blogspot.com/







Monday, January 24, 2011

اسلام چه از جان ما ایرانیان می خواهد!؟

اسلام چه از جان ما ایرانیان می خواهد!؟


گیل آوایی
ننگ بر این اسلام سراسر تنفر و جهل و خرافه! ما چه کرده ایم که باید چنین خونبار تاوان دهیم! ما به یک آیت الله به یک مرجع تقلید به یک بقول خودشان! سیدی که از فرزندان پیغمبر بود، اعتماد کردیم، باور کردیم. به روز سیاهی نشانده شده ایم که به هزار بار از چیز خوردن هم پشیمان شده ایم! به کجا باید رفت!؟ مگر صاحب زمان هم تا این حد خون آشام!؟ مگر نماینده ولایت شومش تا این حد غارتگر و دزد و دروغگو و ریاکار!!؟ مگر اینهمه آیت الله ها و مراجع تقلید و هزار وعده و وعید و وعظ و خطابه و حدیث و آیه و آنهمه از عدالت و برابری و حق نا حق نشدن و رستگاری و تقوا و قسط و قدرت الله ِ رحمان و رحیم و کریم و چه و چه گفتن، نبوده و نیست!؟ همه اش کشک !؟ همه اش پشم!؟ یک ملت چنین سلاخی می شود! یک ملت به خاک سیاه نشانده می شود! اعتراص به یک کارتونیست از جان و مال یک ملت بیشتر ارزش دارد!؟ اینهمه کفر و بدعت و فریبکاری کافی نیست که به خیابانها بیایند که فتوای جهاد علیه این حرامزاده های صاحب زمانی داده شود!؟ چگونه با اینهمه بی مایگی محض در بی عملی وقاحتباری که اینهمه جنایت الله را برمی تابند، از عبادت و پاکی و درستکاری می گویند!؟
هر روز اعدام! هر روز خانواده ای به عزا نشاندن! هر روز فرزندانی از داغ پدر به گریه و زاری کشاندن! هر روز فرزندی به دار کشاندن! اینهمه! اقتدار خونبار صاحب زمان است! اینهمه نشانه های شوم و نکبتبار ولایت فقیه است. خدای من! این جانیان چه از جان ملت ما می خواهند! زن و مرد و پیر و جوان به جان آمده اند! نفرت به این اسلام! نفرت به این جانیان اسلامی! این جه قرآنی است! این چه شرعی است این چه عدل و تقوا و رستگاری ای است! فقر و فحشاء و اعتیاد و بیکاری و گرسنگی و بی آیندگی کم است که به عزا و خون و داغ نشاندن پدر و مارد و داغ فرزند هم به آن افزوده اند. این جانیان از تحویل پیکر بی جان قربانیانشان هم سر باز می زنند. این جانیان حتی از برگزاری سوگواری هم جلوگیری می کنند!
اینهمه در حکومت اسلامی است اینهمه توسط یک حکومت اسلامی تحمیل می شود! دار و سنگسار و کشتار برای غارت و حکومت یک مشت قاتلی که جز قتل و غارت نمی دانند!
زندگی هیچگاه تا به این حد حقارت آمیز نبوده که امروز است. روزگار هیچگاه تا به این حد سیاه و شوم و خونبار نبوده است که امروز همه شاهدیم.
زندگی در ایران هیچگاه تا به این حد تحقیر آمیز و ریاکانه نبوده است. حاکمیت اسلامی جنایتکارانه تر از هر نیروی اشغالگر و متجاوزی بر سر ملت و میهن ما می آورد. دیروزهای تاریخی اگر نیاکان همین جانیان به میهن مان یورش آوردند و کشتند و به غنیمت گرفتند و ایرانی را در سرزمین خود به بردگی و غربت نشاندند امروز حاکمیت اسلامی نه از بیرون که از درون همین جامعه با تکیه به بافته هاویاوه های دیروز، نان به جنایت می خورند و سرزمین ما را به خون و نکبت و حقارت نشانده اند
هر آنکس با هر سادگی ِصادفانه و بی ریایی و باور بی غش انسانی خود به اسلام، آن را با هر توهم و خود فریبی ای، بزک کرده و از عملکرد جانیان حاکم مستثناء می کند، همان خاکی بر سر خود و سرزمین خویش می ریزد که دیروزهای تاریخ، یاری رسان ملخ خواران دست به شمشیر و دختر چال کن! شدند و اسلام به گستردگی خلافت آن زمانی ِ تاریخ رسیدند با همین مددرسانی ها و بهره جستن از ساختار ودست آوردهای تمدن و فرهنگ هزاره های ایرانی که بیشترینه این جانیان در عمر خونبار هماره خود نمک خوردند و نمکدان شکستند
امروز در زمانه ای حاکمیت عصر حجری اسلام را در میهن خود داریم که اساسی ترین وبالنده ترین زمان زندگی سیاسی/فرهنگی/اجتماعی ِ ما ایرانیان است. دارها در هر کوی و برزنی برپاست. حکمهای انسانسوز در بیدادگاههای اسلامی با وقاحت و بلاهت کور این دین جهنمی به راه است. لمپنهایی که از هیچ اصل انسانی نمی دانند و جز خرافه و قدرت و غارت، ملاک دیگری برای بودنشان نمی دانند، در جایگاه قاضی و معیارهای قضا حکم صادر می کنند! ملاک این حرامزاده های صاحب زمانی، همان فتواها و احکام واحادیث اسلامی است که از زبان مصباح و جنتی و یزدی و خامنه ای ابله تر از همه شان است. حکم اسلامی، حد اسلامی، مفسد فی العرض، حکام الهی، عدل الهی، همه و همه از همین دین و همین باور و همین قرآن و همین محمد رسول الله و همین پایه هایی است که همه قرن و سال و ماه از زبان ساده ترین تا عالم! ترین مسلمانان ِهمه آشنا! شنیده و خوانده واز منبر و مناره فریاد شده است! همین جهنمی که امروز مدینه منوره اش است؛ که می گفتند!
یک مشت جنایتکار و دزد و بی مایه که با جعل مدرک، بی سوادی و بلاهت خود را می پوشانند و با خوش خدمتی و چاپلوسی و بی رحمانه تر بودن! به جاه ومقام و منزلتِ ناسزاوارانه شان چسبیده و یک ملت را به سوگ و اندوه و عزا نشانده اند. مرگ فرزند تا کی!؟ مرگ پدر تاکی! تجاوز به خواهر و مادر و برادر تاکی!؟
جانهای شیفته بر سردارند یا به زندانند و جانیان ابلهی چاقو کشانه به جان و مال ملت و میهن ما افتاده اند.
اسلام چه از جان ما ایرانیان می خواهد!؟ ما چه کرده ایم که چنین بی رحمانه و بی شرمانه به جان ما افتاده اند!؟
روزی به همه این جنایتها می رسیم و از همه ی این جانیان حساب پس خواهیم گرفت! اما رسوایی و ناکارآمدی آیت الله ها و مراجع تقلید با هزار ادعا و اسلام پناهی! د ر چنین بیداد زمانه ی خونبار! چه می کنند و چگونه سر بلند خواهند کرد!؟

گیل آوایی
فریادیست در بجان آمدن از اعدامهای این روزها بدست جانیان صاحب زمان در وطنم




شعرواره ایست خطاب به آنانی که آب به آسیابِ جانیان ِ مُهر ِ به الله ، می ریزند

فریاد

گیل آوایی
23ژانویه 2011
شعرواره ایست خطاب به آنانی که آب به آسیابِ جانیان ِ مُهر ِ به الله ، می ریزند

اشکریزان چشمهای مات
در گِرو ِ الله زندگی می بازند
باران یک پایکوبی عروسکی
دراندوهباری ناگزیر
انفجار
مرگ
با خیل خرافه های حتی النصر
کدام نصر!؟ که عصر باخته
به هزار بی شرمی
دست بریدن
شلاق و شُرط ی امر به معروف نهی از منکر
انسان زشرمساری خونبار آیه ها
هنوز کمر راست نکرده است

دلم به هزار درد می گیرد
دستهای نازک مهربانی
سلاح از چه می جوید!؟
وقتی روزهای سیاه شلاق
به آیه های هزاره ی تاریخ
گرده هاشان
انتظار می کشند

خشم
نفرت می شمارد
زندگی باد داده
نعره غم انگیزیست آنک
سلاح و قران و شرع مقدس
که تقدس ِ جنایت است
به نفرت ِ هماره شبهای ندبه و ناله
بار می کند
ره از بیراهه های رسوایی ِ رسولانی جستن
که جنایت را به اشۜد من الکفار
هنوز می ستاید
کودکان غزه
فریادهای صبرا وُ شتیلا
و سالهای مرگ به نوبت
از چه اینهمه تباهی ِ روزگار انسان مسخ
در چنبره گرو گیران ِ الله
حزب الله
گریه ساز می کنند!؟
چه همدردی خود به هواری
که انسان ستایی وارونه دمیدن
سورنای منم منمهای دردآور
آواهای کسانی سردادن است
که در عمق جنایت الله
سینه سپر کرده اند از برای فروترشدن
باتلاقی که کودکان افغان،
که کودکان سومالی،
که کودکان سودان
سنت عصر حجر را
داغ می شوند
از جانیان غزه و لبنان بگو
بر گرده های سیاهی لشکر
سوارند


Friday, January 21, 2011

یارانه های نقدی ِ آیت الله ها و مفتخورزادگان موسوم به آقازاده ها، چقدر است!؟ - گیل آوایی

 بسیارانی از ما شنیده و فراوان هم شنیده ایم گفته اند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. این را نه فقط ما که همان تحفه های لمیده در مغاکهای حوزه های بقول خودشان علمیه! اما بقول من و مایی چون من، حوزه های جفنگیه! نیز حتی در منبرها و وعظهاشان گفته اند: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

این را داشته باشید، حکومت اسلامی را ببینید که مشروعیت و موجودیت و هویت و فرمانبرداری از صاحب زمان و قانونیت خویش را از اسلام می گیرد اما بر جان و مال ملت و مملکتی چنگ انداخته به هیچ یک از مردم و فرهیختگان و برگزیدگان آن پاسخگو نیست اما به هر خرابه ی خرافه فکنی ای از مسجد و منبر گرفته تا چاه جمکران و گنبد و بارگاه امام و امامزده از کیسه ی همین ملت و مملکت دست ودلبازانه می بخشد و بالا می کشد وهزینه می کند و کش می رود و خرافه می پراکند و در اوج وقاحتی که فقط برازنده ی حکومت اسلامیست، نسبت به فقر کمر شکن مردم و سفره خالی مردم نه تنها رحم نمی کند بلکه برای حل ساده ترین معضل معیشتی مردم وا می ماند.

همه ی ما بحث یارانه ها و قطع یارانه ها و پرداخت یارانه های نقدی را شنیده ایم. تنها صدای اعتراض علنی را هم از دهان فریبرز رئیس دانا، استاد اقتصادمان، شنیدم که چه برنامه ریاکارانه و خانمان برباد دهیست ولی علیرغم اثرات خانه خراب کن این برنامه که رئیس باصطلاح جمهور ابله حکومت اسلامی، همچنان بر طبل بلاهت و وقاحت اسلامی اش می کوبد و مردم تهیدست را از لقمه ی نان شب محروم می دارد و سرنخ همه ی واردات و صادرات و صنایع و منابع مالی/ اقتصادی کشور را به دست غارتگران سیری ناپذیر ِلمپنِ همین حکومت می دهد که کمر به نابودی میهن و ملت بسته اند و بر کوچک و بزرگ این مملکت رحم نمی کنند.

اصل برنامه یارانه یا سوبسیدهای دولتی چیزی نیست که در کشوری نباشد. یعنی در هر کشوری که بخواهید انگشت بگذارید بنوعی از سوی دولت یارانه یا سوبسید وجود دارد. در کشوری، دولت آن کشور برای تشویق و بالابردن تولید کشاورزی به بخش کشاورزی یارانه اختصاص می دهد، به بخش آموزش و درمان یارانه می دهد به بخش تولید صنایع یارانه می دهد و همینطور بخشهای دیگر مثل تحقیق و تحصیل و فرهنگ جامعه بنوعی تحت حمایتهای مالی دولت قرار می گیرد و این حمایتها نیز در کشورهای با ساختار دمکراتیک و قانونمند از سوی دولت برسی و کارشناسی و به روز می شود و به تایید پارلمان آن کشور می رسد( یعنی به تناسب تورم و شرایط اقتصادی و درآمدها و نظایر آن بازبینی و توازن لازم ایجاد می گردد) و برای اجرا به دولت ابلاغ می شود.

ولی همین یارانه ها در کشور بلا زده ی ما نه تنها قطع می شود بلکه به ریاکارانه ترین شکل نیز اجرا می گردد و با کمال وقاحت و فریبکاری قیافه حق بجانب هم می گیرند.


نگاهی گذرا به اختصاص بودجه از خزانه ملت! برای ساخت مصلی، گنبد امامها و امامزاده ها ( که از خیر سر ابلهان مثل قارچ همه جا، جا خوش کرده اند حتی در بهترین نقاط طبیعی!)، مساجد، انتشار کتابهای صد من یک غاز، رسانه هایی از نوع کیهان لمپن تر از خامنه ای!، واردات ِ هر بنجلی از پرده بکارت آقازاده ها بخوانس حرامزاده ها! گرفته تا نخود و لوبیا و برنج و عسل سرطانزا و چه و چه! که کمر تولید و صنعت ملی را شکسته است، بخوبی نشان می دهد که قطع یارانه از کجا و پرداخت نواله ای از بخشی از آن قطع شده ها! به مردم که ازکیسه مردم دزدیده شده است نه تنها پرده از فریبکاری حکومت اسلامی بر می کشد بلکه چنان فاجعه ای را پیش رو می گذارد که غارت منابع ملی در داخل شکم سیری ناپذیر این جانیان را پر نمی کند بلکه به اعتبارات و وامها و گردن گذاشتن به شرایط منابع مالی جهانی باز هم ازکیسه همین مردم بلازده نه تنها ظرفیتهای کنونی مملکت را غارتگرانه بالا می کشند بلکه از اعتبار نسلهای آینده نیز خرج می کنند بدین معنی که نسلهای آینده نیز بدیهی ها و عملکردهای غارتگرانه ی این جانیان را باید تاوان دهند. قطع یارانه ها از سوخت ( بنزین و نفت و گاز و......)، قطع یارانه ها ( به هرشکل) از قند و شکر و مرغ و گوشت و..... اکر در راستای تامین سرمایه گذاریها در بخش کشاورزی، دامپروی و کلا صنایع زیر بنایی و استراتژیک کشور بود باز می شد سنگی به دل گذاشت که سختی و گرسنگی ها و محرومیت را در یک مدت مشخص برنامه ریزی شده تحمل نمود و پذیرفت اما وقتی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد وارد می شود و هر آشغال چینی بازار ایران را اشباء می کند و اقلام وارداتی چنان گسترده و پیش پا افتاده است که در یک کلام توهین به ملت و مملکت و حتی بسیار حقارت آمیزاست، دم خروس از زیر عبای خامنه ای و مافیای بیت رذالتش، بیرون می زند که اینها مانند بسیاری از ادعاهای دهن پرکن، چه ریاکارانه به تاراج همه ی دار و ندار ایران و ایرانی نشسته اند
همه اینهایی که اشاره رفت گذشته از آن فریبکاری ذاتی ِحکومت اسلامی، در جهت بالاکشیدن غارتگرانه داروندار ملت و میهنمان، یک نکته را روشن می کند که سوبسیدها یا همان یارانه ها که قطع می شود، قطع یارانه ها نه فقط برای مردم و صنایع و تولید وجنبه هایی از این دست بلکه باید کلیه بخشهای اسلامی این حضرات را نیز در بر بگیرید یعنی نه به مسجد و حوزه علمیه ای از کیسه مردم ببخشند و نه به آیت الله و مرجع و عمامه بسری با هر بهانه یا با هر دلیلی که بگویی. وقتی مردم نیازمند لقمه نانی هستند وقتی که فرزند ایرانی از بیکاری و فقر خود را به آتش می کشد، دارایی این مملکت را خرج مصلی و گنبد و آخوند پروری کردن باید قطع شود بعبارت دیگر هیچ حوزه و مرکز آخوند پروری، هیچ انجمن و تکیه و صندوقهای واهی دینی نباید از کیسه ملت بودجه یا یارانه بگیرند. هر گونه کمک به این مراکز از کیسه ملت، قطع شود نه تنها که قطع شود بلکه همه ی آیت الله ها و مساجد و حوزه های علمیه و مراجع تقلید از هرگونه تبادلات مالی تحت هر نام خمس و ذکات و سهم امام و نذورات باید به دولت مالیات نیز بپردازند

وقتی ملتی برای شام شبش معطل است هزینه های چاپ و انتشار کتب دینی صدمن یک غاز!!! کمک به حوزه های علمیه و معاف بودن همه ی این مفت خوری ها باید قطع شود و این همان گفتمان آغازین است :چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

تردیدی نیست که حکومت اسلامی فریبکارتر، بی ریشه تر، بی مسئولیت تر از آن است که بتواند یا حتی بخواهد یک قدم راست بگذارد. همه ی این خدا فروشیها و صاحب زمان بازیها برای سرکیسه کردن مردم، به خاک سیاه نشاندن مردم برای هرچه بیشتر غارت کردن ایران و ایرانیست. وقتی به عملکرد و یاوه بافی های شان و دو دستی چسبیدن به ریسمان الهی و وحدت برای قتل و غارت و کشتار مردم و بالا کشیدن هر آنچه که بتوانند، دیدن حسالهای نجومی همین جانیان که مثلن فلان آیت الله در حساب بانکی خارج از کشور( داخل کشور را خودشان سرپوش گذاشته اند با مزدوران نواله گیرشان!) در می یابی که اینهمه ماجرای ولایت و رهبر و دفتر و دستک برای چه و از کجا آب می خورد

نگاهی به این فهرست شاید بخشی از غارت این جانیان را بنمایاند و مشت نمونه خروار است. با نگاه به این گزارش از وضعیت حسابهای حکومت مالیخولیای اسلامی، به فریادهای ما دیروز برچسب شایعه پراکن و وابسته به امریکا و اسرئیل و آسمان ریسمان بافتن می زدند اما افشاگریها و آشکار شدن دزدیهای نجومی و در یک کلام حاکمیت اسلام ناب محمدی بر همگان چنان آشکار و رسوا می شود که وقیحانه به تیغ سانسور و لاپوشانی قرار می دهند.

آیا یک نفر! یک نفر در این حکومت جهل و جنون نیست بگوید که یک آیت الله از کجای..........اینهمه پول آورده است آنهم به دلار و یورو و پوند در حسابهای بانکی خارج از کشور!!!؟

شاید آنانی که هنوز سنگ عدل علی و قسط و برابری اسلامی و دین و ایمان اسلامی به سینه می زنند! پاسخی به این همه جنایت و غارت حکومت اسلامی داشته باشند! تا دریابند از حرف تا عمل، کجای کارند!

توجه شما را به این فهرست که منبع آن نیز در زیر گزارشش آمده جلب می کنم شاید درد این قلم رااز دیدن اشک دختر بچه ای که به هنگام مصاحبه می گریست و غرورش را در تُن صدای بغض آلودش می پوشاندو از بخواب رفتن بی شامش می گفت. شام یعنی همان لقمه نانی که همسایه هایش می رساندند اما نرسید و گرسنه خوابش برده بود. وای اگر سیل خروشان اشکهای فرزندان میهنم جاری شود!



با مهر

گیل آوایی

ژانویه 2011

فهرستی از میلیاردها دلار، یورو، پوند، دزدیده شده از مردم ایران توسط مقامات حکومت اسلامی که در خارج از ایران مخفی شده است



BILLIONS STOLEN BY IRANIAN REGIME AND HIDDEN OVERSEAS! -
میلیاردها پول دزدیده شده توسط سران حکومت اسلامی در ایران

by Secular Democracy & Human Rights For IRAN on Wednesday, January 19, 2011 at 10:03am

بیش از شصت عضو رژیم ایران از طریق فعالیتهای اینترنتی کشف شده اند که مردم ایران پول دزدیده اند. پولهای دزدیده شده بصورت پوند، دلار و یورو در بانکهای خارج از ایران نگهداری می شود. پولهای فوق از این قرارند

More than 60 members of the Iranian Regime have been exposed by internet activists as having stolen money from the people of Iran. This money is now being held as billions of dollars, British pounds and Euros in banks outside Iran. It amounts to more than :




یک میلیارد دلار امریکا
چهار میلیارد یورو
یک میلیارد پوند
ONE BILLION US DOLLARS
4 BILLION EUROS
1 BILLION POUNDS STERLING

فهرست کامل در برگیرنده اسامی برخی از مهمترین اعضاء حکومت اسلامی شامل رئیس مجلس شورای اسلامی ( علی لاریجانی 16 میلیون دلار و 297میلیون یورو) و مصباح یزدی (مشاور و الهام بخش دینی پسر خامنه ای و یکی از پرطرفدارترین برخورد شدید و خشن با تظاهرکنندگان در اعتراضات صلح آمیز) که جمعن 137 میلیون دلار و 110 میلون یورو و 65 میلیون پوند انگلیس در نقاط مختلف جهان ذخیره شده است

The full list contains names of some of the most prominent members of the Regime, including Speaker/Leader of the Parliament, Ali Larianji (16 milloin US dollars and 297 million Euros) and Mesbaah Yazdi (Spiritual/religious adviser to Supreme Leader Khamenei's son, and one of the most vocal mullahs in the country calling for harsh retribution against peaceful protestors) who has a total of 137 million US dollars, 110 million Euros and 65 million UK pounds stashed around the World.

فهرست کامل پولهایی که تا کنون ردگیری شده اند بشرح زیر است. این اطلاعات از یک منبع موثق و قابل اعتماد بدست آمده که نقش و مسئولیت بالایی در صنعت بانکداری خاورمیانه دارد. مشخصات او بدلایل مشخص باید پوشیده بماند

The full list of the money that has been traced so far is given below. The information comes from a highly-respected and credible source who has a highly-placed role within the banking industry in the Middle East. For obvious reasons, his/her identity must remain protected.

» پنجاه و پنج میلیون و هفتصدهزار دلار غلامحسین الهام
25 میلیون دلار در دبی
13 میلیون دلار در ترکیه
17 میلیون دلار در سوئیس
700000دلار در بیروت
Gholam Hossein Elham : 55.7 million USD
25m USD in Dubai
13m USD in Turkey
17m USD in Switzerland
0.7m USD in Beirut

س.ح. پناهیان » یازده میلیون دلار و چهار میلیون یورو
11 میلیون دلار و 4 میلیون یورو
11 میلیون دلار در بانک شریعت
4 میلیون یورو در مالزی
S.H. Panahian: 11 million USD; 4 million Euros
11m USD in the Islamic Bank of Sharjeh
4m Euros in Malaysia

مسعود کاظمی » چهل و نُه میلیون و دوریست هزار دلار
45 میلیون یورو در آلمان
4 میلیون دویست هزار دلار در دبی
Masoud Kazemi: 49.2 million USD
45m Euros in Germany
4.2m USD in Dubai


علی هاشم بهرام امانی » بیست و هشت میلیون و دویست هزار دلار و یازده میلیون یورو
پنج میلیون دویست هزار دلار در کویت
یازده میلیون یورو در بلژیک
23 میلیون دلار در دبی
مبلغ نا مشخصی در سوئیس
Ali Hashemi Bahramani: 28.2 million USD; 11 million Euros
5.2m USD in Kuwait
11m Euros in Belgium
23m USD in Dubai
An unknown amount in Switzerland


محمد محمدی» بیست و نُه میلیون دلار و هشت میلیون یورو
دوازده میلیون دلار در دبی
هفده میلیون دلار در کویت
هشت میلیون یورو در ترکیه
Mohamad Mohamadi: 29 million USD; 8 million Euros
12m USD in Dubai
17m USD in Kuwait
8m Euros in Turkey

مهدی احمدی نژاد» چهل و چهار میلیون دلار و سصت و سه میلیون یورو
هیجده میلیون یورو در بلژیک
چهل و پنج میلیون یورو در سوئیس
چهل و چهار میلیون دلار در بانک اسلامی شارجه
Mehdi Ahmadi Nejad: 44 million USD; 63 million Euros
18m Euros in Belgium
45m Euros in Switzerland
44m USD in the Islamic bank at Sharjeh


نازیه خامنه ای » هفت میلیون دلار و شصت و پنج میلیون یورو و صد و بیست و دو میلیون پوند
هفت میلیون دلار در ترکیه
شصت و پنج میلیون یورو در آلمان
صد و بیست پوند در بریتانیا
Naziyeh Khamenehiee : 7 million USD; 65 million Euros, £122 million sterling
7m USD in Turkey
65m Euros in Germany
122m pounds sterling in Great Britain


صادق محصولی » بیست و چهار میلیون دلار و هفده میلیون یورو
چهارده میلیون یورو در امارات متحده عربی
بیست و چهار میلیون دلار در ترکیه
سه میلیون یورو در مالزی
Sadegh Mahsouli: 24 million USD; 17 million Euros
14m Euros in the United Arab Emirates
24m USD in Turkey
3m Euros in Malaysia


مجتبی خامنه ای» هفتصد و شصت و شش میلیون دلار و دو میلیارد و دویست میلیون یورو و یک میلیارد پوند
یک میلیارد پوند در بریتانیا( این مبلغ در بریتانیا بلوکه شده است)
دو میلیارد و دویست میلیون یورو در آلمان
هفتصد و شصت و شش میلیون دلار در قطر
مبلع نا مشخصی در سوئیس
Mojtaba Khameneiee: 766 million USD; 2.2 BILLION Euros; £1 BILLION sterling; +
1 Billion pounds sterling in Great Britain (this has been blocked)
2.2 Billion Euros in Germany
766m USD in Qatar
An unknown amount in Switzerland


حسین معادی خواه » بیست و دو میلیون دلار و چهل و پنج میلیون یورو بشرح زیر:
پانزده میلیون دلار در کویت
چهل و پنج میلیون یورو در اطریش
هفت میلیون دلار در امارات متحده عربی
Hossein Ma`adi khah: 22 million USD; 45 million Euros
15m USD in Kuwait
45m Euros in Austria
7m USD in the United Arab Emirates


عیسی کلانتری » یک میلیون و دویست هزار دلار و سه میلیون و دویست هزار یورو
سه میلیون و دویست هزار یورو در بلژیک
یک ملیون و دویست هزار دلار در ایتالیا
Isa Kalantari: 1.2 million USD; 3.2 million Euros
3.2m Euros in Belgium
1.2m USD in Italy


حسین طائب» صدو بیست و دو میلیون دلار و چهل و دو میلیون یورور
صد و بیست میلیون دلار در امارات متحده عربی
چهل و دو میلیون یورو در ایتالیا
Hossein Taeb: 122 million USD; 42 million Euros
122m USD in the United Arab Emirates
42m Euros in Italy


مسعود حجاریان » صدو پنج میلیون و هفتصد هزار دلار
نود و دو میلیون دلار در اطریش
سیزده میلیون و هفتصد هزار دلار در قطر
Masoud Hajarian Kashani: 105.7 million USD
92m USD in Austria
13.7m USD in Qatar


سردار احمد وحیدی» دویست و نوزده میلیون دلار
سی و دو میلیون دلار در امارات متحده عربی
شصت و پنج میلیون دلار در ترکبه
صدوبیست و دو میلیون دلار در آلمان( این مبلغ بلوکه شده است)
Sardar Ahmad Vahidi: 219 million USD
32m USD in the United Arab Emirates
65m USD in Turkey
122m USD in Germany (this has been blocked)


عباس کدخدایی » سی و نُه میلیون و یکصدهزار دلار و دو میلیون و پانصدهزاریورو
دو میلیون و پانصد هزار یورو در ایتالیا
هفت میلیون و یکصد هزار دلار در کویت
سی و دو میلیون دلار در دبی
Abas Kadkhodaiee: 39.1 million USD; 2.5 million Euros
2.5m EU in Italy
7.1m USD in Kuwait
32m USD in Dubai


مجتبی مصباح یزدی» چهارصد و پنج میلیون دلار و پنجاه و پنج میلیون یورو
صد و هشتاد و چهار میلیون دلار در دبی
دویست و بیست و یک میلیون دلار در شرکت النخل
پنجاه و پنج میلیون یورو در اسپانیا
Mojtaba Mesbaah Yazdi: 405 million USD; 55 million Euros
184m USD in Dubai
221m USD in the Alnakhl Corporation
55m Euros in Spain


علی مصباح یزدی» صد و سی و هفت میلیون دلار و صد و ده میلیون یورو و شصت و پنج میلیون پوند
چهل و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
هفده میلیون دلار در ترکیه
شصت و پنج میلیون پوند در بانک بارکلی در بریتانیا
شصت و پنج میلیون دلار در افریقای جنوبی
صد و ده میلیون یورو در آلمان
Ali Mesbaah Yazdi 137 million USD; 110 million Euros; £65 million sterling
45m USD in the United Arab Emirates
17m USD in Turkey
65m Pounds sterling in Barclays Bank, Great Britain
75m USD in South Africa
110m Euros in Germany


حسین فیروز آبادی » پانصد و پنج میلیون دلار
سیصد و بیست میلیون دلار در مالزی
شصت و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
صد و سه میلیون دلار در کویت
هفده میلیون دلار در ترکیه
مبلغ نامشخصی در حساب بانکی در سوئیس
Hessin Firouz Abadi: 505 million USD
320m USD in Malaysia
65m USD in the United Arab Emirates
103m USD in Kuwait
17m USD in Turkey
Unknown amount in account in Switzerland


پرویز فتاح» سی و هشت میلیون دلار و پنج میلیون و دویست هزار یورو
شانزده میلیون دلار در ترکیه
پنج میلیون و دویست هزار یورو در ترکیه
بیست و دو میلیون دلار در سوئیس
Parviz Fatah: 38 million USD; 5.2 million Euros
16m USD in Turkey
5.2m Euros in Turkey
22m USD in Switzerland

حسین شجونی» صد و بیست وچهار میلیون و هفتصد هزار دلار
شصت و شش میلیون و پانصد هزار دلار در دبی
سی و نُه میلیون دلار در کویت
یازده میلیون و دویست هزار دلار در بیروت
هشت میلیون دلار در مالزی
Hassan Shajooni: 124.7 million USD
66.5m USD in Dubai
39m USD in Kuwait
11.2m USD in Beruit
8m USD in Malaysia

ح. عسگر اولادی» هشتصد و پنجاه و سه میلیون دلار و صد و بیست میلیون یورو
صد و هفتادو دو میلیون دلار در بلژیک
صدو بیست میلیون یورو در آلمان
چهارصد و بیست میلیون دلار در شرکت النخل
چهل و دو میلیون دلار در ترکیه
دویست و نوزده میلیون دلار در مالزی
مبلغ نامشخصی در یک حساب سری در سوئیس
H Asgar Oladi: 853 million USD; 120 million Euros
172m USD in Belgium
120m Euros in Germany
420m USD in the Alnakhl Company
42m USD in Turkey
219m USD in Malaysia
Unknown amount in a secret bank account in Switzerland

حسین جنتی» چهارصد و هفتاد میلیون دلار
دویست و هشتادو هشت میلیون دلار در دبی
مبلغ نامشخصی در یک بانک در ترکیه که با دویست میلیون دلار تضمین شده است
صدو پنجاه میلیون دلار در ژاپن
سی و دو میلیون دلار در مالزی
Hossein Jannati: 470 USD
288m USD in Dubai
An unknown amount in a bank in Turkey which has been guaranteed for 200m USD
50m USD in Japan
32m USD in Malaysia

سکینه خامنه ای» صد و پنجاه میلیون دلار
بیست و پنج میلیون دلار در مالزی
چهارده میلیون دلار در قطر
صدو دوازده میلیون دلار در دبی
Sakineh Khamenehie: 151 million USD
25m USD at Malaysia
14m USD in Qatar
112m USD in Dubai

اسفندیار رحیم مشایی» هفتادو هشت میلیون و دویست هزار دلار
پنج میلیون و دویست هزار یورو در آلمان
سی و دو میلیون یورو در ایتالیا
چهل و یک میلیون دلار در دبی
Esfandyar Rahim Mashaiee: 78.2 million USD
5.2m Euros in Germany
32m Euros in Italy
41m USD in Dubai

ح.محمدی عراقی پنجاه میلیون و هشتصدهزار دلار و پنجاه و شش میلیون یورو
چهل و هشت میلیون و چهارصد هزار دلار در دبی
دو میلیون و چهارصد هزار دلار در بیروت
پنجاه و شش میلیون یورو در اسپانیا
H Mohamadi Araghi: 50.8 million USD; 56 million Euros
48.4m USD in Dubai
2.4m USD in Beirut
56m Euros in Spain

علی اکبر ولایتی» سیصد میلیون دلار و شش میلیون یورو
دویست و چهل و چهار میلیون دلار در آلمان
شش میلیون یورو در اطریش
پنجاه و شش میلیون دلار در مالزی
Ali Akbar Velayati: 300 million USD; 6 million Euros
244m USD in Germany
6m Euros in Austria
56m USD in Malaysia


محمد محمدی ری شهری» چهارصدو ده میلیون دلار و چهل و سه میلیون یورو
دویست و چهل و یک میلیون دلار در شرکت النخل
صد و بیست و یک میلیون دلار در دبی
چهل و هشت میلیون دلار در آلمان
چهل و سه میلیون یورو در ایتالیا
Mohamad Mohamadi Reyshahri : 410 million USD; 43 million Euros
241m USD in the Alnakhl Company
121m USD in Dubai
48m USD in Germany
43m Euros in Italy

محسن هاشمی بهرامانی» سی و پنج میلیون دلار و شصت و پنج میلیون یورو
سی و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
شصت و پنج میلیون یورو در بلژیک
Mohsen Hashemi Bahramani: 35 million USD; 65 million Euros
35m USD in the United Arab Emirates
65m Euros in Belgium

معصومه هاشمی ثمره» شانزده میلیون ونهصد هزار دلار
یازده میلیون دلار در قطر
پنچ میلیون ونهصد هزار دلار در مالزی
Masoomeh Hashemi Samareh: 16.9 million USD
11m USD in Qatar
5.9m USD in Malaysia

علی لاریجانی» شانزده میلیون دلار و دویست و نودو هفت میلیون یورو
صدو هشتادو پنج میلیون یورو در اطریش
شانزده میلیون دلار در امارات متحده عربی
صد و دوازده میلیون یورو در مالزی
Ali Larijani: 16 million USD; 297 million Euros
185m Euros in Austria
16m USD in the United Arab Emirates
112m Euros in Malaysia

عباس آخوندی» چهارده میلیون و دویست هزار دلار
نه میلیون دلار در امارات متحده عربی
چهل و چهار میلیون دلار در کویت
نود و دو میلیون دلار در مالزی
Abas Akhondi: 14.2 million USD
9m USD in the United Arab Emirates
5.2m USD in the Bank of Beruit


محسن رفیق دوست» دویست و شصت و پنج میلیون دلار
صدو بیست و نه میلیون دلار در بلژیک
چهل و چهار میلیون دلار در کویت
نود و دو میلیون دلار در مالزی
Mohsen Rafighdoust: 265 million USD
129m USD in Belgium
44m USD in Kuwait
92m USD in Malaysia


حمید حسینی » سی میلیون دلار و هشتاد و دو میلیون یورو
سی میلیون دلار در مالزی
هشتاد و دو میلیون دلار در اسپانیا
Hamid Hosseini: 30 million USD; 82 million Euros
30m USD in Malaysia
82m Euros in Spain



محمد حسینی » بیست و چهار میلیون دلار و یازده میلیون پوند
چهارده میلیون دلار در امارات متحده عربی
هفت میلیون دلار در کویت
سه میلیون دلار در ترکیه
یازده میلیون پوند در بریتانیا
Mohamad Hosseini: 24 million USD; £11 million sterling
14m USD in the United Arab Emirates
7m USD in Kuwait
3m USD in Turkey
11m Pounds Sterling in Great Britain

محمد حسینی» چهارده میلیون دلار
سه میلیون و دویست هزار دلار در ترکیه
یازده میلیون وچهارصد هزار دلار در کویت
Mahmoud Hosseini: 14.6 million USD
3.2m USD in Turkey
11.4m USD in Kuwait

مجتبی هاشمی ثمره» دویست میلیون دلار و بیست و هشت میلیون یورو
بیست و هشت میلیون یورو در اسپانیا
هفتادو شش میلیون دلار در امارات متحده عربی
صد و بیست و چهار میلیون دلار در مالزی

Mojtaba Hashemi Samareh: 200 million USD; 28 million Euros
28m Euros in Spain
76m USD in the United Arab Emirates
124m USD in Malaysia

کامران دانشجو» هفت میلیون و دویست هزار دلار و هفتاد و شش میلیون یورو
هفتاد و شش میلیون یورو در اطریش
هفت میلیون و دویست هزار دلار در مالزی

Kamran Daneshjou: 7.2 million USD; 76 million Euros
76m Euros in Austria
7.2m USD in Malaysia


احمد رضا رادان» دویست و هشتاد و چهار میلیون دلار
نود و هشت میلیون دلار در امارات متحده عربی
شصت و پنج میلیون دلار در کویت
صد و بیست و یک میلیون دلار در افریقای جنوبی
Ahmad Reza Radan : 284 million USD
98m USD in the United Arab Emirates
65m USD in Kuwait
121m USD in South Africa


یداله جوانی» بیست و هفت میلیون دلار و بیست و سه میلیون یورو
بیست و دو میلین دلار در امارات متحده عربی
پنج میلیون دلار در هند

بیست و سه میلیون یورو در پرتغال
Yadollah Javani: 27 million USD; 23 million Euros
22m USD in United Arab Emirates
5m USD in India
23m Euros in Portugal

غلامرضا فیاض» صدو پنج میلیون و نهصد هزار دلار
شصت و پنج میلیون دلار در مالزی
چهل میلیون و نهصد هزار دلار در کویت
Gholam Reza Fayaz: 105.9 million USD
65m USD in Malaysia
40.9m USD in Kuwait


علی رضا فیاض » بیست و سه میلیون دلار و بیست وچهار میلیون یورو
بیست و سه میلیون دلار در امارات متحده عربی
هفده میلیون یورو در ترکیه
هفت میلیون یورو در ایتالیا
Ali Reza Fayaz: 23 million USD; 24 million Euros
23m USD in the United Arab Emirates
17m Euros in Turkey
7m Euros in Italy


علی مباشری » شصت و یک میلیون دلار و دوازده میلیون یورو
دوازده میلیون یورو در بلژیک
نوزده میلیون دلار در مالزی
چهل و دو میلیون دلار در کویت
Ali Mobasheri: 61 million USD; 12 million Euros
12m Euros in Belgium
19m USD in Malaysia
42m USD in Kuwait


محمد نقدی » نود میلیون دلار و صد و چهل و دو میلیون یورو
صد و چهل و دو میلیون یورو در امارات متحده عربی
بیست و چهار میلیون دلار در امارات متحده عربی
شصت و شش میلیون دلار در مالزی
Mohamad Naghdi: 90 million USD; 142 million Euros
142m Euros in the United Arab Emirates
24m USD in the United Arab Emirates
66m USD in Malaysia


فرهاد دانشجو » هفت میلیون و نهصد میلیون دلار
دو میلیون و سیصد میلیون دلار در امارات متحده عربی
پنج میلیون و ششصد هزار دلار در ترکیه
Farhad Daneshjou: 7.9 million USD
2.3m USD in the United Arab Emirates
5.6m USD in Turkey

خسرو دانشجو » هیجده میلیون دلار
یازده میلیون دلار در ترکیه
هفت میلیون دلار در جمهوری چک
Khosro Daneshjou: 18 million USD
11m USD in Turkey
7m USD in the Czech Republic


حمید حسینی
چهار میلیون و دویست هزار دلار در مالزی
بیست و هشت میلیون دلار در امارات متحده عربی
Hamid Hosseini: 32.2 million USD
4.2m USD in Malaysia
28m USD in the United Arab Emirates


محمد باقر خرازی
صد و بیست میلیون دلار در لبنان
هشتاد و شش میلیون دلار در امارات متحده عربی
چهل و دو میلیون دلار در بانک بارکلی افریقای جنوبی
Mohamad Bagher Kharazi: 248 million USD
120m USD in Lebanon
86m USD in the United Arab Emirates
42m USD in Barclays Bank, South Africa


مهدی هاشمی ثمره » چهل و نه میلیون و هفتصد هزار دلار
پنج میلیون و هفتصد هزار دلار در ترکیه
چهل و چهار میلیون دلار در کویت
Mehdi Hashemi Samareh: 49.7 million USD
5.7m USD in Turkey
44m USD in Kuwait


حمید رسایی » هفتاد و شش میلیون دلار و سی و دو میلیون یورو و هیجده میلیون پوند
شصت و دو میلیون دلار در مجارستان
سی و دو میلیون یورو در آلمان
هیجده میلیون پوند در بریتاینا
چهارده میلیون دلار در امارات متحده عربی
Hamid Rasay: 76 million USD; 32 million Euro; £18 million sterling
62m USD in Hungry
32m Euros in Germany
18m Pounds Sterling in Great Britain
14m USD in the United Arab Emirates


حسین موسوی اردبیلی » صد و شصت و سه میلیون دلار
بیست و یک میلیون دلار در کویت
یازده میلیون دلار در امارات متحده عربی
سی و دو میلیون دلار در مالزی
Hossein Mousavi Ardebili: 163 million USA
21m USD in Kuwait
110m USD in the United Arab Emirates
32m USD in Malaysia


علی مباشری » بیست و دو میلیون و چهارصد هزار دلار و هفت میلیون یورو
هفت میلیون یورو در اطریش
بیست و دو میلیون و چهارصد هزار دلار در امارات متحده عربی
Ali Mobasheri: 22.4 million USD; 7 million Euros
7m Euros in Austria
22.4m USD in the United Arab Emirates


حسین شریعتمداری » یک میلیارد و سی و پنج میلیون دلار و شصت و پنج میلیون یورو
دویست و بیست و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
پنجاه و چهار میلیون دلار در شرکت النخل
شصت و پنج میلیون یورو در بانک " اچ اس بی سی " بریتانیا
صدو پنجاه و شش میلیون دلار در مالزی
شصد میلیون دلار در بانک سنت پیترزبورگ روسیه
Hossein Shariat Madari: 1.035 BILLION USD; 65 million Euros
225m USD in the United Arab Emirates
54m USD in the Alnakhl Company
65m Euros in HSBC Bank, Great Britain
156m USD in Malaysia
600m USD in St. Petersburg Bank, Russia


حسین شاهمرادی » صد و بیست وهفت میلیون دلار
پنجاه و شش میلیون دلار در امارات متحده عربی
شصت و چهار میلیون دلار در مالزی
هفت میلیون دلار در هند
Hossein Shahmoradi: 127 million USD
56m USD in the United Arab Emirates
64m USD in Malaysia
7m USD in India


کامران دانشجو » شصت و هفت میلیون دلار
بیست وچهار میلیون دلار در ژاپن
چهل و سه میلیون دلار در مالزی
Kamran Daneshjou: 67 million USD
24m USD in Japan
43m USD in Malaysia


داود احمدی نژاد » شصت و سه میلیون دلار و چهل و هشت میلیون یورو
پنجاه و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
چهل و هشت میلیون یورو در امارات متحده عربی
هشت میلیون دلار در بانک سنت پیترزبورگ روسیه
Davoud Ahmadi Nezhad: 63 million USD; 48 million Euros
55m USD in the United Arab Emirates
48m Euros in the United Arab Emirates
8m USD in the St. Petersburg Bank, Russia

عبداله عراقی » دویست و هشتادوهفت میلیون دلار
هشتاد و چهار میلیون دلار در امارات متحده عربی
صد و بیست و هفت میلیون دلار در لبنان
هفتادو شش میلیون دلار در مالزی
مبلغ نامشخصی در حساب مخفی در سوئیس
Abdollah Araghi: 287 million USD
84m USD in the United Arab Emirates
127m USD in The Lebanon
76m USD in Malaysia
An unknown amount in a secret account in Switzerland



بهاءالدین حسینی هاشمی » صد و بیست و پنج میلیون دلار
چهل و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
هشتاد میلیون دلار در مالزی
Baha-odin Hosseini Hashemi: 125 million USD
45m USD in the United Arab Emirates
80m USD in Malaysia



محی الدین فاضل هرندی » نود و هفت میلیون دلار
پنجاه و دو میلیون دلار در عمان
چهل و پنج میلیون دلار در عربستان سعودی
Mohi Odin Fazel Harandi: 97 million USD
52m USD in Oman
45m USD in Saudi Arabia



احمد جنتی » شصد و پنجاه و دو میلیون دلار و چهارصد و پنجاه میلیون یورو
چهارصد و پنجاه میلیون یورو در بلژیک
صد و چهل و سه میلیون دلار در شرکت النخل
صد و بیست و چهار میلیون دلار در امارات متحده عربی
دویست و شصت و هفت میلیون دلار در مالزی
صد و هیجده میلیون دلار در افریقای جنوبی
مبلغ نامشخصی در یک حساب مخفی در سوئیس
Ahmad Jannati: 652 million USD; 450 Euros
450m Euros in Belgium
143m USD in the Alnakhl Company
124m USD in the United Arab Emirates
267m USD in Malaysia
118m USD in South Africa
An unknown amount in a secret account in Switzerland

علی جنتی » صد و نود میلیون دلار و پنجاه و پنج میلیون یورو
سی و پنج میلیون دلار در امارات متحده عربی
صد و پنجاه و پنج میلیون دلار در ترکیه
پنجاه و پنج میلیون یورو در آلمان
مبلغ نامشخصی در یک حساب مخفی در سوئیس
Ali Janati: 190 million USD; 55 million Euros
35m USD in the United Arab Emirates
155m USD in Turkey
55m Euros in Germany
An unknown amount in a secret account in Switzerland


حسین صفار هرندی » پنجاه و هشت میلیون دلار
سی و هشت میلیون دلار در امارات متحده عربی
بیست میلیون دلار در مالزی
مبلغ نامشخصی در یک حساب مخفی در سوئیس
Hossein Safar Harandi: 58 million USD
38m USD in the United Arab Emirates
20m USD in Malaysia
An unknown amount in a secret account in Turkey


مرتضی رفیق دوست » صد و بیست میلیون یورو
صد و بیست میلیون یورو در آلمان
مبلغ نامشخصی در یک حساب مخفی در سوئیس
Morteza Rafighdoust: 120 million Euros
120m Euros in Germany
An unknown amount in a secret account in Switzerland



م- ه یا ح، پارسا » پنجاه و پنج میلیون دلار
چهل و سه میلیون دلار در ترکیه
دوازده میلیون دلار در مالزی
M H Parsa: 55 million USD
43m USD in Turkey
12m USD in Malaysia

فاطمه عسگر اولادی » پنجاه و نُه میلیون دلار
چهل و سه میلیون دلار در قطر
شانزده میلیون دلار در ترکیه
Fatemeh Asgar Oladi: 59 million USD
43m USD in Qatar
16m USD in Turkey


علی اکبر محتشمی » چهارصد و ده میلیون دلار
صدو بیست و پنج میلیون دلار در شارجه
هشتاد و پنج میلیون دلار در کویت
دویست میلیون دلار در مالزی
مبلغ نامشخصی در یک حساب مخفی در سوئیس
Ali Akbar Mohtashemi: 410 million USD
125m USD in Sharjeh
85m USD in Kuwait
200m USD in Malaysia
An unknown amount in a secret account in Switzerland


یاسر بهرامانی هاشمی » چهارده میلیون دلار و بیست و چهار میلیون یورو
بیست و دو میلیون یورو در آلمان
دوازده میلیون یورو در اطریش
چهارده میلیون دلار در امارات متحده عربی
Yaser Bahramani Hashemi: 14 million USD; 24 million Euros
22m Euros in Germany
12m Euros in Austria
14m USD in the United Arab Emirates



غلامعلی حداد عادل » پنجاه و هفت میلیون دلار
دوازده میلیون دلار در ترکیه
دو میلیون و چهارصد میلیون دلار در مالزی
چهل و سه میلیون دلار در امارات متحده عربی
Gholam Ali Haddad Adel : 57.4 USD
12m USD in Turkey
2.4m USD in Malaysia
43m USD in the United Arab Emirates


منبع : من گزارش می دهم از شبکه سی ان ان شماره سند 421699
 Source: http://ireport.cnn.com/docs/DOC-421699


Thursday, January 20, 2011

برای کشتنمان آمدند گزمگان ِ الله - گیل آوایی





برای کشتنمان آمدند گزمگان ِ الله
بی آنکه بدانیم

شهیدمان خواستند
بی آنکه بخواهیم
رستگاری به ریا بردند ریاکارانه
الله قالب کردند
بی  آنکه خدایمان بشناسند
بی آنکه " الله "ی خواسته باشیم
بی آنکه بخواهیم

و قران ستودند
بی آنکه اَوِستایی دانسته باشند
باد کاشتند
طوفانمان دادند
خاک وُ باد وُ آتش وُ آب، آلودند
تا جان وُ جهانمان زهرآجین ی "الله " ِ شان شود
چونانکه آلوده پاس مقدس
تقدسانه ستودند به یاوه های وحی ِجنون
جهل به جهالت لابه کردند
نعره کشان ِ منبر و محراب
حرب به آشتی
نفرت به عشق
و بر ستایش اهوراییمان خرافه کشیدند
به لابه ی توبه و ندبه

بی آنکه خواسته باشیم
بی آنکه بخواهیم

و چنین بود از قاتلان ِخویش وُ نیاکانمان
اسطوره ساختیم
به خونباری شمشیر دو سر
که خون چکان ِجنایت 1400ِساله بدوش کشیم
عارفانه

بی آنکه بخواهیم
بی آنکه مجالمان بوده باشد

تا حکومت "الله " بر زمین
ستیز ِهماره ی چله های زمستانمان شود

خون سیاووشان خاک
گواه پایداری " نه ِ" ما بود
بی آنکه بدانند
بی آنکه بخواهند بدانند تازیان

Tuesday, January 18, 2011

یک یاداشت : من از دین شما از حکومت شما از خدای شما بیزارم که کمر به نابودی ایران بسته اید تا صاحب زمانتان در منجلاب متعفن اسلامتان ظهور کند – گیل آوایی

هرچه که در سر پر از خرافه و توهمات مالیخولیایی جانیان حکومت اسلامی بگذرد و هر مزخرفاتی که باور داشته باشند و هر گل و گندی که بخواهند بر سر اسلام ناب محمدی شان بریزند، از نگاه ما نه پشیزی می ارزد و نه اصولن مشکل یا مشغله ی ماست آنچه که کارد به استخوانمان رسانده است ریاکاری این جانیان و ویرانه ای است که از همین تفکر و توهم و باور بر جای مانده و هر لحظه از عمر نکبتبار این حکومت که می گذرد بر دامنه ی آن افزوده می شود، بی آیندگی و فقر و فرهنگ بغایت خشن و غیر انسانی ناشی از همین حکومت است که ایرانی و ایران را در چنگال خون آشامان اسلامی گرفتار کرده است.


می گویند که چرا اینهمه از اسلام این حشرات بیزارم. چرا از قران و محمد و علی و......به اعتراض فریاد می کنم! نمی دانم چرا اینهمه تعصب و توجه و بها دادن به اسلامشان هست اما وقتی فرزند بی دفاع مردم مرا که با هزار خون دل خوردن به ثمر رسانده شده است با یا زهرا یا حسین گفتن از ساختمان به زمین پرتاب می کنند و نعره می کشند یا زهرا از ما قبول کن!!!، وقتی که دختر بی دفاع اسیر در دستان حکومت اسلامی را تجاوز می کنند، می کشند و حتی جنازه اش را تحویل نمی دهند، وقتی که شلاقهای ناروا بر پیکر زن و مرد و پیر و جوان این آب و خاک با آیه قرآن و حکم و فتوای آیت الله ها فرود می آیند، وقتی که دست یک بیچاره ی فقیر ِ گرسنه ای بخاطر دزدی رفع نیازش دست می برند اما میلیارد ها دزد را به وزرات و وکالت می رسانند وقتی که آیت الله هایی با خمس و ذکات و سهم امام و صدقه و خیرات روزگار می گذراندند حسابهای میلیاردها دلاری در اینجا و آنجای این جهان دارایی می رسانند و به هیچ جا و هیچ کس هم پاسخگو نیستند که از کجا آورده اند!!!، وقتی که اشک دخترک ایرانی بخاطر شب بی شام سر بالین گذاشتن را می بینم و ارقام نجومی رشوه و دزدی و غارت میلیاردها دلار را هم که همین ولایت وقیح با همین آیت الله ها بالا می کشند و به هزار باره نعره ی همین آخوندهای امثال مطهری و خمینی و فسیلهای دیگری از این دست، مرور می کنم که قسط و عدالت علی چنان بود که اگر خلخالی از یک زن نصارا گم می شد چنین وچنان می کرد یا از بیت المال به برادر نابینایش عقیل نمی داد و مو از ماست می کشید!!! همه و همه را کنار هم قرار می دهم، به فغان خونبارشی می رسم که اینهمه بر ملت و میهن من چه بی رحمانه فریب رفت و نعره های دروغین منبر و مسجد چه کلاهبردانه بلاهت همگان را در پی داشت ( و دارد هنوز!!!)

اینها را وقتی کنار هم می گذارم و نه فتوای جهاد از سوی باورمندان مرجع و آیات عظام خبری می شود و نه نشانی است ازسینه درانی هایی حتی در حد یک فتوای قتل سلمان رشدی که باز از کیسه همین مردم فقیر ِ بجان آمده جایزه های نجومی برای قتلش اختصاص داده شده،!! براستی در یک لحظه، تاکید می کنم برای یک لحظه بی طرفانه دیدن، با اینهمه بی عددالتی، دروغ، ریاکاری، کلاهبرداری و حرۘافی های فریبکارانه، چرا نباید از این دین و از این خدا و ازین محمد و علی و صد و بیست وچهار هزار پیغمبرش!!! بیزار نباشم! همین اسلام، من ایرانی را به چنین فلاکت خونبار کشانده است که زندانها پر از فرهیختگان سرزمین من و خاورانهای وطنم فریاد حق خواهی جانهای شیفته میهن من است!
اگر اسلام غیر از این است که به نوشته های من معترضید! چرا خود به دفاع از اسلام خودتان بر نمی آیید!؟ جهادتان کو!؟ مگر نه اینکه حکومت اسلامی از همان حوزه های خرافه و بلاهت و توهم بیرون آمده است!؟
مگر نه اینکه این حکومت، یک حکومت اسلامی است و معیارها و ملاکها و اصول و فروع دینتان را پیاده می کند!؟ مگر نه اینکه این حکومت، یک حکومت اسلامی است! حکومت اسلامی!!!خمینی مگر آیت الله و مرجع تقلید نبود! مگر سید اولاد پیغمبر نبود!!! همین خون آشام سالها در همان نجف خرافه بافته بود!! و از همانجا گورش را به میهن من کشید و اینهمه جنایت را هم! و همین تحفه پایه گذار چنین حکومت جهل و جنایت و بی عدالتی است!! چرا در مقابل جنایتهای این حکومت، حوزه های علمیه!! از نجف گرفته تا مشهد، خامنه ای جنایتکار را بزیر نمی کشید!؟ این جنایتکار با همه ی قاتلانی تحت فرمانش باید محاکمه شوند! اینها نه فقط دین را ازمردم  گرفتند بلکه دنیا را نیز بر سرشان خراب کرده اند. !؟ مگر ادعاها و تهمتها و دروغهای آشکار را از زبان امامان جمعه یعنی برپای دارندگان یکی از اصلی ترین نماد دینی تان نماز جمعه! از منبر و مسجد و هزار گور ِ دیگر نمی شوید!؟ نمی بیند!؟ این تجاوز یا کفر یا فساد فی العرض تان نیست!؟چرا از همان عدل و قسط و شجاعت ذوالفقارانه ی علی تان دفاع نمی کنید!؟ سرور آزادگانتان حسین چنین اسارت هولناک را برای ایران و ایرانی همراه داشته و دارد! چرا ککتان هم نمی گزد!؟
یک ملت بجان آمده است. فریاد دادخواهی هزاران قربانی ِ جنایت حکومت اسلامی به آسمان رسیده است! فریبکاری و ریاکاری اسلامی تا کی!؟
نقل قولها و احادیث و تفاسیر رنگ و وارنگ در همه ی دهن درانیهای شما بسیار است! چرا در واقعیت خونبار حکومت اسلامی این احادیث و تفاسیر رنگ و وارنگ کاربرد عینی ندارد!؟ چرا بجای اعتراض به یک قلم به آنهمه قتل و غارت اسلامی به خیابانها نمی آیید! هر جنایتکاری شده است سردار و سپاهی لشکر بقیه الله العظم!!! لشکر محمد رسوا الله!! پایگاه و قرارگاه امام حسین، ابوالفضل، فاطمه ی زهرا!!!! همه اینها برای سرکوب و به خاک و خون کشیدن ملت ایران است. قاتلان ملت ایران با همین نیروهای جهل و جنایت به تلاوت قرآن و فتواهای آیت الله ها با همین لشکرها در قرارگاهها وزندانها حکم اجرا می کنند و نواله می گیرند! هیچکدام از دست اندر کاران حکومت اسلامی صلاحیت مدیریتی در یک حکومت را ندارند تنها ملاک مزدوری، ریاکاری، چاپلوسی، دروغ و جنایتکاریشان است برای خدمت به اسلام ناب محمدی!!! خودشان می گویند! خودشان ادعایش را دارند! ولایت وقیح اش روز روشن جلوی چشم میلیونها انسان، آشکارا دروغ می گوید، تهمت می زند! تهدید می کند! جان و مال و ناموس یک ملت را بدست همین جنایتکاران سردار و سپاه  لشکر محمد رسول الله و بقیه الله و........به هزار جنایت می برند! کفر و توهین و نفرت به اسلام کدام است!؟
به نوشتار من اعتراض می کنید اما با این جنایتکاران چه می کنید!؟ شماها یک از هزارهایی که مدعی هستید انجام دهید! تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!



گیل آوایی

بیست و هشت دیماه 1389
www.shooram.blogspot.com


Sunday, January 16, 2011

دروغ، ریاکاری، قتل، غارت و خیانت شناسه های حکومت اسلامی در ایران - گیل آوایی



< همه پلیدیها و کژیها و هر جنایت هولناک را کنار هم بگذارید، می شود مجموعه ای متعفن و خرافه مست که حکومت اسلامی ولایت فقیه اش در ایران که به دار و ندار یک ملت و یک سرزمین چنگ انداخته است. اگر دیروزهای خونبار تاریخی، سپاه اسلام با توهم و توحش و صدور اسلام نحس ِبرآمده از خیالبافی های چوپانی صحراگرد، به ایران یورش برد و ایرانی به لال و مجوس و برده و در خاک خود غریب، غارت شد و میراثهای انسانی و تمدن هزاره و ثروت بی مانندش دست مایه قوام و دوام گرفتن خلافت شوم اسلام در آن آغازه های اسلام شد، امروز ِسیاه ِ تاریخ معاصر، در دوره ای که باید سرنوشت سازترین گامهای ترقی و پیشرفت و ساختن میهنمان را بر می داشتیم، به همان شکل خونبار تاریخی، بار دیگر همان جنایت اسلامی تکرار شده و با دین خون و انتقام و نفرت و غذاب و بندگی، به خاک و کشیده شدیم و هر پلیدی و تباهی و ریاکاری و خیانت بر جان و مال و خاک ما حکم می راند. در چنین سیه روزی ِ روزگار تحمیلی ِالله بر ایران زمین! خدای قادر متعال که بی رضایت و خواستش آب از آب تکان نمی خورد، صاحب زمان رو می نماید به چاه جمکرانی که از خون و سفره ی بی نان تهیدستان وطنم آباد می شود و ولایت شومش در هیبت کریه ترین و وقیح ترین انسان نمایی بنام آیت الله خامنه ای، فرزند ِخلف ِخون آشامی بنام خمینی، جانهای شیفته ی ایران را بر سر دار می برد، فرهیختگان را می کشد، به زندان می برد، تجاوز و قتل ودروغ و ریاکاری و خیانت و غارت، اساس حاکمیتش می شود و ریاست تدارکاتچی اش هاله نور می بیند و چاقوکشی، میدان ِسرکوب و جهالت و خرافه را عربده می کشد. فرزند ایرانی در آتش فقر و یک لقمه نان، تاکید می کنم، در آتش فقر و یک لقمه نان! اشک حسرت می ریزد اما ثروت سرزمین ِهمان فرزند ایرانی ِغارت شده، چنان به تاراج می رود که حسابهای میلیارد دلاری همپالکیهای ولایت وقیح، روز بروز انباشت تر می شود و رشوه های میلیونها دلاری در کیسه های زباله به بهای خرافه فکنی و گستردن جنایت و جهل داده می شود، تروریستهای بی همه چیز را که هیچ چیزشان به ایران و ایرانی ربط ندارد، با میلیاردها دلار از ثروت سرزمین فرزند گرسنه ی ایرانی، پرداخت می شود تا ترقه بتراکند و موشکی با پول ایرانی هوا کند که اسلام ناب محمدی به جنایت و خون و خیانت و بی وطنی ریشه بدواند. براستی ایران و ایرانی تاوان کدام ساده دلی، بهای کدام دست و دلبازانه همزیستی انسانی اش را می پردازد که به تکرار از یک سوراخ ِ الله، به چندین باره گزیده می شود سیه روزی و سیاهکاریهای آیت الله ِوقاحت مالیخولیای اسلام با صاحب زمان همیشه در چاه، تا کجا باید باشد!؟ یک روده ی راست در شکم این حضرات نیست! یک حرف درست بر زبان نمی رانند! با دروغهای توجیه شده ی اسلام ناب محمدی، چنان بی اعتبار و بی اعتماد و آبرو باخته شده اند که حتی اگر بر حسب اشتباه و استثنا، حرف راستی از زبانشان در آید، همگان به سخره اش می گیرند!!! مگر می شود در حکومت اسلامی حرف راست زد! و بی مجازات نبود!؟ احمدی نژاد ابله می شود رئیس جمهور! رئیس دانا استاد دانشگاه که به بلاهت خیانتبار همین رئیس جمهور ولایت وقیح! اعتراض می کند، به زندان برده می شود!!! آخوندی که دین از سیاست جدا می خواهد به غیرانسانی ترین شیوه سرکوب و زندانی می شود اما آیت الله دیگری فتوای لواط و قتل و تجاوز و کشتار می دهد! همانی که پشکل به نان بربری می خورد!!!! حسابهای بانکی میلیارد دلاری در اینجا و انجا به غارت انباشت می کند!!! قسط و عدل علی که در عمل پیاده شده است! غیرتمندان اسلامی که سینه چاکان یک کاریکاتور دانمارکی می شوند، سکوت بی غیرتانه برای جهاد علیه اینهمه دروغ و ریا و پلیدی را چگونه تفسیر و توجیه می کنند! اینان حتی از بچه بودایی که در خیابانهای ویتنام و کامبوج و میانمار به حاکمیت زور! اعتراض کرده و خود را به آتش کشیدند، کمترند اما ادعایشان ناکجای .....پاره می کند! بی شرمی تا کجا! آیا شهادت و بهشت و زندگی ابدی همه اش حرف و برای همسایه بود!؟ چه زمانی سیاهتر از همین زمان که اسلامیان چنین به جنایت و خون ملتی را از یک زندگی انسانی محروم کرده اند!؟ بیش از سه دهه است که از جان و مال و آینده یک ملت دزدیده می شود تا در آرژانتین ساختمانی بر سر یهودیان آوارشود، در سرزمین همان اسلام ناب محمدی که برازنده همین حکومت اسلامی است، بمبی منفجر شود و جماعتی به خاک و خون کشیده شود، جنایت از پی جنایت از بوینوس آیریس تا ظهران و بیروت و کابل و بغداد و .......تا در خاک بلازده ی خودمان حتی!!!! آتش خون و جنایت گیرانده بماند که این قاتلان بر سر کار بمانند و حکومت الله بر زمین را نمایندگی کنند و تاوان خونبارش را از اشک حسرت برای یک لقمه ی نان ِ کودک ایرانی پرداخت کنند! ای نفرت بر شما نفر بر اسلامتان نفرت بر خدایتان نفرت بر قرآنتان نفرت به فرهنگ و باورهای خرافه تان نفرت بر شما که جز نفرت چیزی نیافریدید قتل و خیانت و دروغ از سر و کول ِ همه تان بالا می رود. بیچارگی و فقر و اعتیاد و فحشا و تجاوز و جنایت و جهالت در حاکمیت شما چنان روزمره شده است که اگر غیرازآن باشد! عجیب می نماید! قسط و عدل و عدالت علی را به رسواترین و آشکارترین شکل معنا داده اید. دروغ را با دروغ اصلاح می کنید! ریاکاری را با ریاکاری! دزدی را با دزدی، جنایت را با جنایت! و اینهمه! با تفسیر و تعبیر آیه و حدیث و نمادهای 1400 سال اسلام ناب محمدی اش بر سر یک ملت و یک سرزمین آوار کردید. ننگ از همه ی شما می بارد. اسلام شما تحقیر انسان است و باورهای شوم شما جنایت علیه بشریت. زندانهاتان از پاکترین و شریفترین انسانها پر است و حاکمیت تان از جانی ترین، ریاکارترینهای انسان نما حکم می راند. چقدر از خدا و اسلام و باورهای جنایتکارانه و خونبارتان بیرارم. نفرت بر شما جانیان اینهمه حقارت و سیه روزی را سبب شدید. از نان شب کودک ایرانی دزدیدید و به قاتلانی دادید که بمبی در بیروت منفجر کنند، نخست وزیر سرزمین بلازده لبنان کشته شود که ریشه بدوانید در ناکجایی که نه سر پیازید نه ته پیاز!!!! از سفره تهیدستان می دزدید و کلاه شرعی بر سرشان بجای نان قالب می کنید و به قاتلانی که یک و نیم میلیون انسان را به نام همین اسلام نحس به گروگان گرفته اند در غزه ماه به ماه بیست پنج میلیون دلار!!! می دهید تا آن خرافه های شرم آورتان را پاس بدارند! همه و هرچه که دارید از عبا و عمامه و هر لقمه ای که می خورید و کیا و بیایی که دارید، از آن ملت ایران است و از آنان به جنایت گرفته اید. از ملت می دزدید اما از خدا و صاحب زمان نحس تان فرمان می برد. این یک نقد و زمینی و همینجاییست آن یک خیال بافی چهارده قرن بلاهت از جانورانی همچون باقر مجلسی است! نه حساب پس می دهید نه حتی به یک از هزار ریاکاری تان پاسخ گویید! این کجای همخوانی با آن شور و شورا کردنهاتان و تقوا و پرهیزکاری، است!؟ دختر بی دفاع سرزمین تحت حاکمیت خودتان را که اسیر و بی پناه در چنگ خون اشامتان دارید، تجاوز می کنید و می کشید و می سوزانید! به کدام ریاکاری اسلامتان باید پیوند داد! بیچاره ی بجان آمده را یک مرغ دزدیده دست می برید و دزدهای میلیاردی به وزارت و ریاست پاداش می دهید!! میلیاردها دلار از ثروت همین مردم به خاک و خون کشیده شده را بر اصل و اساس کدام باور اسلام ناب محمدی! به غارت می برید و در اینجا و آنجای جهان به باد می دهید! آیا می دانید روزی هر خشت از مسجد و امام و امام زاده تان در میهن بلازده ام، سند ی از جنایتها و ریاکاری هایتان خواهد بود تا بدانند مردمان که اسلام چه بلایی بر ما و سرزمین ما آورده است! روزی شما و خدایتان در میهن بلازده مان به محاکمه کشیده خواهید شد تا جهان اسلام تان بدانند وقتی خدایتان به قدرت رسد چه هیولای خون آشامی می شود با خشم و بیزاری از حکومت اسلامی گیل آوایی بیست و شش دیماه 1389 http://www.shooram.blogspot.com/



Friday, January 14, 2011

پارادوکس ِ یک سکوت داد - گیل آوایی

نیمه شب دوشنبه در پناه روشنای شب
دهم ژانویه 2011
ساعت دو و چهل و پنج دقیقه


1

آوازهای زمستانی را
آنقدر می خوانم
آنقدر می خوانم
که روزگار
فصلی دگر بزاید
از دل تک فصلی اینهمه طوفان

طوفان وُ دشت وُ یک کرانه انتظار!

خیل ِ سواران بی تاخت
نُت ِ بی آواییست که ساز خویش به باد داده است
مشت از چه خشم!؟ بگو!
وقتی سنگ تنها میداندار فاجعه است
و بیهوده چاه از چاله، راه به بیراهه دادن
آی !
چه می گویی!؟
آوازهای شبهای سنگی
سحر نمی زاید!

خشم دریا چه بود
جز ساحل فرو کوفتن
خوشا بخت سینه گستر ساحلی صبور!

پاهای من
اندازه ی همه ی فصلها دویده است
پایکوبی ِ لج بود
سیری ناپذیری ِ سنگلاخ!

تنها حادثه
سهم مرا رقم زد!
حادثه
و
سهم ِ من!


2

سوار ِ تاخت باخته
کرانه ی بی انتهاییست
فاصله ی دو فریاد
وای اگر گوش شنوایی نباشد
از یک فریاد
تا فریادی دیگر
تنها نقطه ی بی پایان است
تمامی ناتمام را

آوازهای تو
واخوان تست در تو
سکوت یک انفجار
در خود شکستن
حالا بگو
بنشیند از برای تو
تئوری ببافد
اگر هفت آسمانت یک! ستاره داشت! باز حرفی!

3

بیهوده چرخ در آسمان آبیِ کوله ها
وابینی وُ بر شمردن دلشوره های خاک
هنوز کابوس می تَنَد
تار و پود ِ دار

جانهای شیفته
پرکشیدن
آنک که نخستین خشت بر نهاد
تا همین جای تازه شدن
حتی دشت
بی رمقی کاروانهای بی توشه را
دل می گیراند
وقتی زهرخنده ی داربود
مرز ِ بودن نبودن
چارپایه ها
از چه زیر پای تو نبود!
ماندی و بودنی که با اینهمه شیدایی
کوله بار کنی
قافله باخته

راه
تشنه رهگذران آوازهای تو بود
تو نبودی
به همه میراثی که مهره مار داده بود
گنجبان آنهمه به تاراج
اما ببین
یک دم باز نماندن
زمستان و آوازهایی که تا آنسوی تاب و قرار
می خوانم
می خوانم
تا فصلی دیگر زاده شود

رفتی و می روم
نه با میراثی به ارث مانده
در چرخ وُ واچرخ تکرار وُ تکرار وُ کوچ بی انتها
در حسرت پرواز تازه شدن
خیال
خیال
خیال!
خاک
از سترونی تاریخ بغض کرده است!


آوازهای زمستانی را
آنقدر می خوانم
آنقدر می خوانم
که زمستان ِخاک
رو ببازد
به فصلی تازه!

تنها کلید سُل و ملودیهای غم انگیز خاک
ته چاه بماند


4

بیا
بیا
که زمین هم
از بغض اینهمه اندوه واره های ما
بجان آمده است

جنگل افشان تو
حسرت باد را به رقص
تاب برده است
و سکوت تو
کدام گره از سردر گمی کلاف ِ بی سر و ته تکرار
وا کرده است!؟
تو مانده ای وُ من وُ کوهی
که غرور بیهوده را به آهی وا می نهد
سوگ و اندوه و بر شمردن اینهمه داغ و دار و چارپایه
خیابان
از برای شادمانی
کز کرده است
چونان کودکی به لج
که به یک ناز دل می بازد

له له پایکوبی ماست
شانه به شانه
دست در دست
آوازهای فراموش شده
باز به یک تلنگر مهربانی مان
ساز می شوند
تو
من
آه اگر رقصی بیاغازی
میان انبوه سوگهای تحمیلی

میدانی
دل
به
دلم
نیست

Thursday, January 13, 2011

بودن یا نبودن، بحث در این است: حاکمیت ملی/ دمکراتیک ِایرانی، آری یا نه!؟ - گیل آوایی

اینکه چرا جدلهای درون حکومت اسلامی، جنگ زرگرانه است، باید به این نکته توجه کرد که هرآنچه بصورت جدل، شاخ و شانه کشیدنها در درون حکومت اسلامی است برای قدرت بیشتر و منافع بیشتر ِ مافیای همین حکومت است اما برای نیروی تقابل با همه ی این حکومت، سرنگونی کامل حکومت است و از این نگاه هر آنچه که نتیجه ی جدلهای درون حکومتی باشد، هیچکدامشان بر شاخه نشستن و بن بریدن نیست بلکه در حفظ این حکومت کوشیدن است. نگاهی چنین به واقعیتهای سیاسی ایران بلازده ی اسلامی، به مثابه نخستین حرکت بازی شطرنج است برای پیاده کردن طرح یک بازی که منطق حرکتهای بعدی را رقم می زند با این سرنوشت ِ فرو رفتن در منجلاب اسلامی یا خشکاندن آن و چشم انداز یک پیروزی شایسته و بایسته ای که از مسئولیت و راستکاری مبارزه برخوردار است.
همه ی طرفهای درگیر در درون حکومت، یک نقطه ی مشترک دارند و آن تداوم همین حکومت است. به همین دلیل وقتی به چالشها و جدلها و روند پر شتاب تنشهای جامعه بطور کلی می نگریم، هر مبارزه از بیرون حکومت، یعنی مردم ایران، در همان نتیجه ی جدلها که اشاره شد، متفاوتند. آن یک سرنگونی یا تغییر حکومت اسلامی را در سر ندارد اما این یک سرنگونی حکومت اسلامی را طلب می کند
برای باز کردن این مسئله به رو در رویی همه ی حکومت اسلامی با همه مجموعه ها و زیرمجموعه هایش وقتی نگاهی می افکنیم می بینیم که هر مرحله از روند شکل گیری لایه ای از درون همین حکومت بطور مشخص نیروهای نظامی، شبه نظامی و زیرمجموعه های آن مانند بسیج، نیروهای شبه اطلاعاتی و سازمانهای مخفی آن موسوم به لباس شخصی ها و نیروهای سرخود، در هر مرحله از در اختیار داشتن نقاط کلیدی قدرت و بدنبال آن اختصاص هر چه بیشتر سهم اقتصادی و توسعه منابع و منافع همین بخش که امروز آشکارا شاهد آنیم، مراکزی از قوای سه گانه و انحصار مدیریتی همه حکومت قدرتمندتر شده است و در مقابل، همه ی آنانی که پشیبان و حامیان و آموزگاران اصلی همین نیروهای نظامی بوده اند، مرحله به مرحله به موضع ناکارایی (آچمزی) کشیده شدند بگونه ای که وقتی به محموعه ی حرکتها و تصمیمها و نقاط کلیدی سیاسی، اقتصادی، مدیریتی این حکومت نگاه می کنیم، دو راه برای بخشهای دیگر حکومت باقی نمانده است یا تسلیم و فرمانبرداری و همسویی با نظامیان البته با هژمونی نظامیان، باشند و یا از میدان کارایی سیاسی و راهبردی حکومت اسلامی بیرون روند. همین شیوه ی برخورد با درون حکومتی ِحکومت اسلامی چنان شده است که یا سکوت یا تسلیم و هراس از بخش مورد اشاره یعنی سپاه است. موضع گیریهای خامنه ای مبنی بر همسویی و درکنار نظامیان قرار گرفتن، یکی از جنبه های اجتناب ناپذیر شرایطی است که امروز شاهدیم.
جابجاییهای تا کنونی و توافقهای درون حکومتی از هر چهره و گروه با هر پیوند قدرتمند یا ضعیف شان از جایگاه تاثیر گذاری بر روند سیاسی، اقتصادی و مدیریتی کشور، ماندن یا خارج شدن از همان چارچوبهای توافق شده ی از پیش است که با عنوان قانون اساسی و تعاریف نهادهای قدرت و مدیریت در حکومت اسلامی است. گروهی ایستادن بر همان اصول را برای مهارگروه مقابل خود می بیند و گروه مقابل برای رهایی از پابندهای مورد دستاویز حریف و از دایره ی قدرت و تصمیم گیری خارج کردن، در پی تغییر یا بکلی کنار گذاشتن آن است که بحث قانون اساسی و پایبندی به قانون از همین جدال ریشه می گیرد همانی که از یک سو موسوی و کروبی و خاتمی، در یک کلام اصلاح طلبان شعارش را می دهند و در مقابل اصرار بر همه چیز از دریچه ولایت و رهبری و کم رنگ وحتی کنار گذاشتن همان قانون و گره های مورد تکیه اصلاح طلبان از بخش نظامی ِ در پی ِ انحصار کامل قدرت و حکومت، طلب می شود. و این جدال از هر دو سو، موضوعی نیست که مبارزه ی مردم با حکومت را بنمایاند.
در هر دو سوی چالشهای سیاسی امروز، چگونگی شناخت و باور، نقش تعیین کننده ای در پیشبرد رو در رویی با حکومت اسلامی یا تغییر ساختار سیاسی ایران بازی می کند.
در یک سوی چالشها، حکومت اسلامیست با دردست داشتن نیروی سرکوب و همه ی امکانات مالی، نظامی و سازمانی جامعه، و در سوی دیگر مردم و نیروهای باورمند به نیروی مردمی اند. سویی که مردم قرار دارند با روزمرگی همین حکومت دچار فریبکاریها و ریاکاریها و در عین حال نیازهای قوت لایموتشان یعنی گذران همان روز مرگی اند. جدلهای درون حکومتی، نیروهای تشکیل دهنده ی آن را بتناسب شدت و ضعف جدالشان ناگزیر به بهره گیری از پتانسیل مردمی می کند اما متاثر از همان نگاه به تداوم حکومت اسلامی و حفظ آن است که همسویی و بودن و بهره مند شدن از نیروی مردمی را معنا می دهد.
در دیگر سو، اما، چگونگی نگاه به درون این حکومت، یارگیریهای مبارزاتی را مشخص می سازد. توهم به اینکه با چهره های درون ِحکومت اسلامی، بطور مشخص اصلاح طلبان، می توان دگرگونی و تحول در ساختار سیاسی حکومت ایجاد نمود، پیوندی در این ساختار تقابل یا مبارزه در حکومت اسلامی می آفریند که خواه یا ناخواه در چنبره ی همین حکومت ماندن را بدنبال داشته و انحراف و تحمیق و ریاکاری در نیروی مبارزات مردمی، که همه این حکومت را هدف قرار داده است . باید توجه داشت به همان نسبت که ارزیابی بیرونی از درون حکومت، حرکتها و یارگیریهای نیروهای سیاسی را از نظر به عمل می کشاند، ارزیابی نیروهای درون حکومتی یعنی خود ِ حکومتاسلامی از این نیروهای بیرونی و یارگیریها و وضعیت و قدرت تاثیر گذاری شان است که در هر دوسو برخوردها و سازمانیابی و جهت های مبارزه را کانالیزه می کند. نمونه های تا کنونی همه شاهد این مدعاست از به خیابان آمدن دانشجویان و اعتصابات کارگری گرفته تا جابجایی مدیریتی در حکومت اسلامی، جز چرخ زدن در همین گرداب حکومت اسلامی چیز دیگری نبوده است و ضربه های هولناکی نیز از همین روند به پیکر نیروهای درگیر با حکومت اسلامی وارد کرده است که سردار ِ هار سپاه ِ همین حکومت جنایتکار نعره کشید که می خواهند مارها از سوراخ بدرآیند و سرمار را بکوبند! همان که سر بریدند و زبان بریدند و کشتند و تجاوز کردند.
با این نگاه می توان دریافت که چگونه حکومت اسلامی تا کنون دوام آورده و چگونه با بحرانهای خود ساخته اعتراضات را از مسیر اصلی آن خارج کرده و به مهار و مسیر ِ آسیب نرساندن به موجودیت حکومت اسلامی کشانده است.
بنابراین هر چه هست و هر چه که ازدل این تنشها و جدلهای درون حکومتی نتیجه دهد، یعنی از هر کجای این مجموعه یا زیر مجموعه حکومت اسلامی، پیروز جدلهای درون حکومتی حکومت اسلامی باشند، نهایت آن تداوم حاکمیت اسلامی با همه ی سیه روزی ها و حقارتها و غارتهای تا کنونی است.
نمونه های تاکنونی نیز از همان زمان برکناری بازرگان و بنی صدر تا خامنه ای و رجایی و رفسنجانی و خاتمی و تحفه ی صاحب زمان، احمدی نژاد، با همه تحولات جنگ و پس از جنگ و رویدادهای خونبار داخلی از قتل عام زندانیان تا سرکوبها و قتلها و ترورهای خونبار، همه و همه از همین جدلهای درون حکومتی با هدف ِ نه تغییر یا مردمی بودن حکومت اسلامی بلکه تداوم آن با شیوه ها و تقسیم منافع و منابع بین خود حکومت اسلامی بوده است. چشم ِ انتظار به تحولی ریشه ای از این جدلها داشتن که از درون این حکومت با چنین ساختار و هدفها و درونمایه های تقابل با هم، یک خود فریبی و انحراف محض ست اگر آگاهانه نباشد چه در صورت آگاهانه برخورد نمودن یا سر در آخور همین حکومت داشتن است و ریاکاری وحشتناک سیاسی!ا
از جدلهای تاکنونی ِدرون حکومتی ِ حکومت اسلامی، چیزی که بتواند به نفع مردم در مبارزه برای یک زندگی انسانی و رهایی از حکومت مافیایی اسلامی باشد، دست نمی دهد و چرخ و واچرخ در دایره بسته ی این حکومت است. به همین دلیل اگر مبارزه ای با حکومت اسلامی باید، مبارزه با کل این حکومت است نه چشم دوختن به جدلهای درون حکومتی ِحکومت اسلامی که مجموعه ی این تنشها و جدلها را جنگ زرگرانه ارزیابی کرده و می کنم.
بحث این است که حکومت اسلامی باشد یا نباشد! بحث بود یا نبود خامنه ای یا احمدی نژاد نیست. بحث کروبی یا موسوی نیست. اینان را آنطور که هستند باید دید نه آنطور که ما می خواهیم باشند. اینان نه ماهیت، نه ظرفیت، نه اصولن خواستی آنچنانی دارند که مردم ما می خواهند یا دارند. در بزنگاههای بسیاری دیده و شنیده ایم که همین باصطلاح اصلاح طلبان که امروز بازی را چنان در جدلهای درونی حکومت اسلامی باخته اند که برای ماندن یا نماندنشان اسمان ریسمان می بافند، گفته اند که از درون نظامند و برای سرنگونی این حکومت نیستند. از زبان همینان دوران طلایی امام و قانون اساسی و بازگشت به قانون و خواستهایی از این دست فریاد شده و می شود که در مقابل مرگ بر دیکتار، مرگ بر اصل ولایت فقیه و......فریادهای بسیار روشن مردم در همین راستا، تفاوتی از زمین تا آسماان دارند.
پرسش بسیار روشن و بی پرده ای، هم اکنون در جامعه ی آگاه ما مطرح است که پاسخ به آن جایگاه با مردم بودن یا بر مردم بودن را مشخص می کند:
تغییر کامل حکومت اسلامی حتی در همان چارچوب بقول همین اصلاح طلبان، یعنی انتخابات ازاد، از سوی اصلاح طلبان پذیرفته است یا نه؟ اگر است! چه تضمینی فراتر از گفته های خمینی خون آشام است که برابری زن و مرد و حتی کمونیستها هم آزادند، می توانند ارئه نمایند!؟
بودن یا نبودن، بحث در این است: حاکمیت ملی/ دمکراتیک ِایرانی، آری یا نه!؟
مصداق فریاد بسیاری از جوانان به خاک و خون کشیده شده همین رویدادهای پس از زورچپان کردن یک چاقوکش به عنوان رییس جمهور، با موسوی تا آخر هستند اما با او به جمهوری اسلامی بر نمی گردند! آیا اقای موسوی با همین جوانان که خون داده اند، تا آخر این چنینی هستند!؟
این قلم مارگزیده ایست که از ریسمان سیاه و سفید می ترسد! و عطای خدای سیاسی حکومت اسلامی را به لقایش بخشیده است " نه نفت مجانی، نه برق مجانی و نه ساخته شدن نه فقط این دنیا بلکه آن دنیا و بالاخره اقتصاد مال خر است" ، را دیگر حتی به پوزخندی نمی خرد! دوران طلایی امام، دوران خونبار ملت ایران است. قانون اساسی حکومت اسلامی، قانونی بغایت ارتجاعی و ضد انسانی و سراپا تضاد و تناقض است( مثل همین اسلام که بسیاری دمکراسی اسلامی آن را شکر می خورند!). ما نه آن دوران طلایی و نه این قانون ضد انسانی را می خواهیم.
ما، هم ایرانی هستیم، هم تا پای جان برای ابادانی و سربلندی وطنمان می کوشیم! آیا به حق ما برای زیستن در وطن آرمانی ما احترام گذاشته می شود بی آنکه اوین، خاوران، کهریزک حواله مان شود!؟
با همه خوش بینی که بی شباهت به طنز خنده داری نیست، چنین خواست و حقی را آقایان موسوی، کروبی و در یک کلام اصلاح طلبان تضمین می کنند!؟
سه دهه از حکومت اسلامی چنین بوده که ایرانی در وطن خود شهروند درجه ی دوم! حتی بیگانه به حساب آمده و با او برخورد شده است! ما در سه دهه از حکومت اسلامی در وطن خود، غریب بوده ایم و هستیم هنوز! خودی ها و غیر خودی ها، دادگاهها و بیدادگاهها، تقسیم ثروت و منابع طبیعی و صنعتی وطنمان، همه و همه چنان بوده است که ایرانی وطن باخته برای کمترین و ساده ترین حقوق انسانی با حکومت اسلامی جنگیده و می جنگد و تاوان می دهد! ا
هنوز دادخواهی ها نسبت به جنایاتی که بر ما رفته و محاکمه و مجازات آمران و عاملان این جنایتها در پرده ی فراموشی همه ی اصلاح طلبان لاپوشانی می شود. هنوز آشتی بین قاتل و مقتول از زبان کسانی مثل رفسنجانی مطرح می شود هنوز................................. جنایات حکومت اسلامی چنان است که براستی میان این حکومت و مردم دریای خون است! باچنین فاصله نجومی مردم با حکومت اسلامی آیا راهی جز سرنگونی این حکومت باقی مانده است! پاسخ این پرسش را مردم می دهند اما اصلاح طلبان و احزاب و سازمانهای سیاسی که هنوز خود ارضایی ِ سیاسی می کنند!، بدور از عوام فریبی و کوتاه آمدنهای مصلحت جویانه پاسخ دهند که چه خواهند کرد!؟

با احترام

گیل آوایی
بیست و سه دیماه 1389