Friday, November 18, 2011

- آوازEvery body's talkin - با برگردان فارسی-گیل آوایی


همه دارند حرف می زنند
هاری نیلسون

همه با من حرف می زنند
یک کلمه از آنچه می گویند نمی شنوم
فقط واخوانی از صدایشان در گوش من است

مردم از خیره ماندن دست می کشند
چهره هاشان را نمی بینم
فقط سایه ای از چشمهاشان را می بینم

جایی می روم که خورشید از میانه ی باران می درخشد
جایی می روم که با تنپوشهایم جور باشد
رها می شوم از بادهای شمال شرق
بر نسیم تابستانی قایق می رانم
و چون سنگی از اقیانوس می پرم
می خواهم بروم ببینم چه می توانم بیابم
Harry Nilsson
Every body's talkin

Everybody's talking at me
I don't hear a word they're saying
Only the echoes of my mind

People stopping staring
I can't see their faces
Only the shadows of their eyes

I'm going where the sun keeps shining
Thru' the pouring rain
Going where the weather suits my clothes
Backing off of the North East wind
Sailing on summer breeze
And skipping over the ocean like a stone
I'm ganna see wat can find

Monday, November 07, 2011

همدردی، استیو رولاند/برگردان به فارسی :گیل آوایی


این هم برگردان فارسی آواز همدردی با صدای استیو رولاند



همدردی
نویسندگان :
بروگان، جیمیز  ئی/بیبُوت. حیسون/لوبکوف. سرگی
.
نویسندگان :
بروگانريال جیمیز  ئی/بیبُوت. حیسون/لوبکوف. سرگی

امشب وقتی در را قفل می کنی و به رختخواب می روی
فقط فکر کن به کسانی که در سرما و تاریکی شبند.
چون عشق آنقدر وجود ندارد که دنبالش باشی
نه دوست داشتن آنقدر وجود ندارد که دنبالش بگردی

و همدردی چیزی ست که نیاز داریم دوستِ من
و همدردی چیزی ست که نیاز داریم
و همدردی چیزی ست که نیاز داریم دوست من
چون عشق آنقدر وجود ندارد که دنبالش باشی
نه دوست داشتن آنقدر وجود ندارد که دنبالش بگردی

حالا نیمی از دنیا، از نیمِ دیگر دنیا متنفر است
و نیمی از دنیا همۀ غذا را دارند
و نیمی دیگر سر نهاده و بی صدا می میرند
چون عشق آنقدر وجود ندارد که دنبالش باشی

و همدردی چیزی ست که نیاز داریم دوستِ من
و همدردی چیزی ست که نیاز داریم
و همدردی چیزی ست که نیاز داریم دوست من
نه، دوست داشتن آنقدر وجود ندارد که دنبالش بگردی

Sympathy
Steve Rowland & The Family Dogg

Now when you climb into your bed tonight
And when you lock and bolt the door
Just think about those out in the cold and dark
’cause there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love to go ’round

And sympathy is what we need my friends
And sympathy is what we need
And sympathy is what we need my friends
’cause there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love to go ’round
Now half the world hates the other half
And half the world has all the food
And half the world lies down and quietly starves
’cause there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love to go ’round
And sympathy is what we need my friends
And sympathy is what we need
And sympathy is what we need my friends
’cause there’s not enough love to go ’round
No there’s not enough love
No there’s not enough love to go ’round

نسل عشق ترانه ای از باب سینکلار/برگردان به فارسی: گیل آوایی


نسل عشق
باب سینکلار

از جامائیکا تا همه ی جهان
فقط عشق است، آری عشق
کودکانمان چرا باید در خیابانها بازی کنند؟
با قلبهای شکسته و رویاهای پژمرده
عشق و آشتی برای هر کس که دیدار می کنی
نگران نباش، خیلی دلنشین است

کافیست به رنگین کمان بنگری، خواهی دید
آفتاب می درخشد تا درخشش ابدی
آنقدر عشق در دل خود دارم
هیچ کس نمی تواند آن را از هم به دَرَد، اری نمی تواند از هم جدا کند
نسل عاشق را احساس کن
آره آره اره آره
برای هیچ چیز نگران نباش
همه چیز درست می شود
برای چیزی نگران نباش

 برای هیچ چیز نگران نباش
همه چیز درست می شود
برای چیزی نگران نباش
همه چیز درست می شود

از جامائیکا تا همه ی جهان
فقط عشق است، آری عشق
کودکانمان چرا باید در خیابانها بازی کنند؟
با قبهای شکسته و رویاهای پژمرده
عشق و آشتی برای هر کس که دیدار می کنی
نگران نباش، خیلی دلنشین است

کافیست به رنگین کمان بنگری، خواهی دید
آفتاب می درخشد تا درخشش ابدی
آنقدر عشق در دل خود دارم
هیچ کس نمی تواند آن را از هم به دَرَد، اری نمی تواند از هم جدا کند
Bob Sinclar: Love Generation


From Jamaica to the world
It's just love, it's just love, yeah

Why must our children play in the streets?
Broken hearts and faded dreams
Peace and love to everyone that you meet
Don't you worry, it could be so sweet

Just look to the rainbow, you will see
Sun will shine till eternity
I've got so much love in my heart
No one can tear it apart, yeah

Feel the love generation
Yeah, yeah, yeah
Feel the love generation
C'mon, c'mon, c'mon, c'mon, yeah

Feel the love generation
Yeah, yeah, yeah, yeah

Feel the love generation
Ooh, yeah, yeah

Don't worry about a thing
It's gonna be alright
Don't worry about a thing
It's gonna be alright

Don't worry about a thing
It's gonna be alright
Gonna be, gonna, gonna, gonna be alright

Why must our children play in the streets?
Broken hearts and faded dreams
Peace and love to everyone that you meet
Don't you worry, it could be so sweet

Just look to the rainbow, you will see
Sun will shine till eternity
I've got so much love in my heart
No one can tear it apart, yeah

نامه گیل آوایی

6نوامبر2011
می نویسم
از چه نمی دانم
از کجا بیاغازم را بگو
آنقدر گفتنی مانده که واژه ها
بازی شان گرفته تا نقش زنند
بر همین کاغذ که هنوز
اشکهای مرا می شمارند
این
چندمین کاغذست!؟ نمی دانم
خیسِ خیس
کلام بر نمی تابند کاغذهای به اشک
باید کاری کرد
اما می نویسم
باز هم در می گذرم
تو چطوری، من چطورم!
تکرار دلم را سالهاست می چزاند
شده ام
مثل همین نارنجهای خانه ام
از آه و هوارِ من کز کرده اند کنار پنجره ای که هیچ تازگی ندارد
درختانِ همیشه
یکسان
یک قد
به یک فاصله
فصلها را
یکی یکی تا اینجای غربتِ من آمده اند
باد هم آسمان یک نواخت را تاخت می زند
با همان گامهای تنهایی من
گاهانِ هوار با دریایی که نمی دانم کدام کرانه اش
به دیار می برد مرا
بقالِ محله عربت قسمت می کند با من
به شوقی که یک کلمه فارسی آموخته است
هنوز از پی اینهمه سال عراق را ایران و ایران را عراق اشتباه می کند
وازدگی ی من که مسئله ی او نیست، وا می روم هر بار به هر سوالش
که چون گپی زده باشد با من، می پرسد هر بار

دیوانگیست سالهای رفته برتو
که همیشه ی روزگار هم
کابوسی را انگار گرفتار آمده ای
یادها به همان تازگی می آشوباند ترا
وقتی که به نیمه ی سر به هوایت خیال پر می دهی
آینه هشدار روزگاران رفته است بی تعارف!
چشمها باور نمی کنند
دو گانگی بودنت در یک روند جاری ی تا ریقِ رحمت، فاصله نیست!
و تازگی ی همه آنچه در کوله با خود کشانده ای
تا همان نگاه در آینه
و ناباوری ی کوهواری که بر سر تو خراب می شود

چه می توان کرد
حالا که ویرم گرفته
می خواهم بنویسم
تا کجایش تاب بیاورم
پیاله می داند و زخمه هایی که تنهایی مرا هوار می کنند

اینجا
خبرها را تشنه تر از تو می جویم
آنجا چه می گذرد

می دانی
روز و شب ندارد
زیر پل حافط
شبِ زمستانی خوابم می برد
بی پناهی ی همه ی تاریخ را می گریم
هراسِ یک دنیا در من فریاد می شود
وقتی رفتگر شهر کودک مرا در کارتن پوزخند می زند
هر بامداد کوچه های شهر می گردم
میان زباله از پی لقمه ای
و شلاق می خورم
هر روز
هر شب
زندانها را از تو بیشتر بیاد دارم
تازه تو از زندانهای آشکار ممکن است شاید خبری بشنوی
زندانهای پنهان را بارها گشته ام
گزمه های هار را هر لحظه باز می نگرم
لبخندهای من هنوز طناب دار به هیچ می انگارد
هر روز هر لحظه به هزار خشم می سوزم
زنم در کدام خیابان
خواهرم در کدام ویرانه
دخترم در کدام بیغوله
مادرم در کدام بند
پدرم در کدام گور
حراج می شوند
آه
وطنم تاوان کدام بی پناهی می دهد
ما که همه ی تاریخیم
کجای تاریخ از تباهی گذشت
کاین فاجعه سر پایانش نیست گویی
ما به سرِ فاجعه رسیده ایم باز! از همانجاییکه آخرش می پنداشتیم!
تو می خوانی وُ من
ویرِ نوشتنم گرفته است برایت بنویسم باز
هیچ جای این گذار بی خون نمی گذرد!
خاک سیرایی اش نیست انگار!
کشته پشته فریاد است
خنده های زورکی ات را باور نمی کنم
وقتی به بی چرایی محض
گریز می زنی به "من چه ولش کن"!
چه غربت وارونه ایست وطن
زنجیرها
آوازهای رهایی را بهتر می شناسند
سلولها پُرند از نفسهای تازه
شهر مرده می شمارد
خانه ها، خلوت باخته اند
همه در عریانی محض پنهان می شوند
دوگانگی درد آوریست
روزمرگی ی این روزگارسرکردن
می بینی!؟
نوشتنِ من هم تاختِ بی کله ایست با تو فریاد شمردن
چه می توان کرد!؟
کوله ی من اشکهای همه تاریخ با خود می برد
بگو
تا یک دریا رو کنم!