Sunday, December 27, 2015

هشت تکه پیتزا- داستانی که ترا به فکر وا می دارد - برگردان فارسی: گیل آوایی



هشت تکه پیتزا- داستانی که ترا به فکر وا می دارد
نیریکهی کریشنا بهاگاوان

همسر: امروز لباس زیاد برای شستن نذار.
شوهر: چرا؟
همسر: خدمتکار گفت که دو روز نخواهد آمد.
شوهر: چرا؟
همسر: گفت که طیِ جشن گرانپاتی[1] برای دیدن نوه اش میره.
همسر: باشه. لباس زیادی نمی ذارم.
همسر: و باید 500 روپیه پاداش واسۀ گرانپاتی بهش بدم؟ پاداش جشن؟
همسر: چرا؟ دیوالی داره می رسه. اون وقت بهش پاداش می دیم.
همسر: آه نه عزیزم. اون فقیره. میره دختر و دخترِ دخترش رو ببینه. واسه همین خوشحالتر میشه. از این گذشته این روزا همه چیز گرون شده چطور می تونه  توو جشن شرکت کنه؟
همسر: تو! تو نمی دونم چرا اینقدر به آسانی احساساتی میشی.
همسر: آه عزیزم. نگران نباش. امروز می خوام سفارشِ پیتزا رو باطل کنم. واسه چی 500 روپیه برا هشت تکه نونِ مونده، دور بریزم.
شوهر: واو........... از این بهتر نمیشه. پیتزا از ما بگیری بدی خدمتکار!

خدمتکار پس از سه روز برمی گردد و شروع به نظافت و گردگیری می کند. شوهر از او می پرسد:
شوهر: خوب. تعطیلیت چطور بود؟
خدمتکار: خیلی خوب صاحب. دیدی[2] 500 روپیه واسه جشن پاداش داده بود.
شوهر: پس اینطور. رفتی وُ دخترت رو دیدی؟ و دخترِ دخترت رُو هم؟
خدمتکار: بله صاحب.  خیلی خوش گذشت. 500 روپیه رُو هم طیِ دو روز خرج کردم.
شوهر: واقعاً؟ اگه اینطوره با 500 رویپه چی کار کردی؟
خدمتکار: 150 روپیه واسه لباس نوه ام، 40 رویپه واسه یه عروسک، 50 روپیه بلوز کاموایی واسه دخترم، 50 روپیه نذری واسه خدا توو معبد،  60 روپیه کرایه اتوبوس....25 رویپه النگو واسه دخترم، یه کمربند قشنگ واسه شوهر دخترم به ارزشِ 50 روپیه، بقیه اش رُو هم واسه خرید کاغذ و مدادِ نوه ام دادم.
خدمتکار صورتحساب خرید را داد.
شوهر: این همه با 500 روپیه؟
با شگقتی شروع به فکر کردن می کند.... هشت تکه پیتزا جلوی چشمش می آید و هر کدام از آنها مانند یک چکش به ذهنش کوبیده می شود.
با قیمت یک پیتزا، شروع می کند به مقایسۀ خرجهایی که خدمتکارش طی دیدار با دخترش کرده بود. هشت تکه پیتزا در برابر چشمانش  به رقص در می آیند. هر کدام از آنها وجدانش را می آزارد. شروع به مقایسه قیمت یک پیتزا برای خودش با خرجهای خدمتکارش در جشنی که رفته بود کرد. اولین تکه....لباس برای دختر، دومین تکه.... برای  بلوز کاموایی، سومین تکه.....نذرِ خدا در معبد، چهارمین تکه....... کرایه اتوبوس. پنجمین تکه.....عروسک، ششمین تکه.... النگوها..... هفتمین تکه..... کمربند برای شوهر دختر. هشتمین تکه....برای کاغذ و مداد.
تا اینجایش فقط از یک زاویه به پیتزا نگاه کرده بود. پیتزا را برگرداند، ببیند از زاویه دیگر چگونه است...... ولی خدمتکارش امروز روی دیگری از پیتزا به او نمایاند.....
هشتمین تکه پیتزا معنی واقعی زندگی را به او نشان داد.  یک لحظه زندگی " خرج کردن برای زندگی" یا " زندگی برای خرج کردم"



Nirikhi Krishna Bhagavan
 Eight Pieces of Pizza
A thought provoking story
Wife: Don’t put so many clothes for wash today
Husband: Why?
She said : Maid has said she won’t come for two days
Husband :Why ?
Wife : She said she is going to meet her granddaughter during Ganpati festival.
Husband : OK, Will not put too many clothes
Wife : And , Shall I give her Rs. 500 for Ganpati ? Festival bonus ?
Husband : Why ? Diwali is approaching , we will give her at that time..
Wife : Oh no dear . She is poor. Going to meet her daughter and granddaughter , so she will also feel nice. Moreover, everything has become so expensive these days. How will she able to celebrate festival ?
Husband : You ! I don’t know why you become emotional so easily.
Wife : Oh dear, don’t worry .I am going to cancel today’s program of ordering Pizza. Why unnecessarily blow away Rs. 500 on eight pieces of stale bread.
Husband : Wow. Great .Snatching Pizza from us and giving to the maid !
Maid returned after three days and got busy in mopping and dusting. Husband asked her:
Husband : So, how was the vacation ?
Maid : very nice sahib.. Didi had given Rs 500 .. festival bonus.
Husband : So you went and met your daughter ? and also met your granddaughter ?
Maid: yes sahib. Enjoyed a lot and spent Rs 500 in two days time.
Husband : Really ? Ok so what did you do with Rs. 500?
Maid : Rs. 150 for dress for granddaughter, Rs 40 for a doll, bought sweets worth Rs 50, for daughter, Rs 50 as offering to Deity in temple, Rs 60 towards bus fare….Rs 25 for bangles for daughter, bought a nice belt worth Rs 50 for son-in-law, balance Rs 75
gave to daughter to buy copy and pencil for granddaughter. Maid gave a full account of the expenses incurred
Husband : so much in Rs 500? With surprise, he started thinking….the eight pieces of Pizza appeared in front of his eyes and each one of them acted as a hammer started pricking his consciousness. For the price of one Pizza , he started comparing the expenses his maid had incurred during her visit to her daughter.
The eight pieces of Pizza floated in front of his eyes. Each one of them started hitting his conscience. He started comparing the expense incurred in buying one pizza for himself with the expenses incurred by his maid in the festival she celebrated. First piece .. dress for the child, second piecetowards sweets.. Third piece… towards offering to the deity in the temple. Fourth piece….towards bus fare. Fifth piece..  towards doll. Sixth piece towards bangles, seventh piece ,, towards belt for the son-in-law. Eight piece towards copy and pencil.
So far he had observed pizza only from one angle. He turned it upside down and observe how it looks like from the other side. .. but today his maid showed him the other side of the pizza….
The eight pieces of pizza showed him the real meaning of life..in an instant the meaning of :
Spending for life
or
Life for spending.”

 برگرفته ازG+


[1] Ganpati
[2] Didi

Friday, December 25, 2015

مصاحبه تلویزیونی با هرتا مولر- مصاحبه گر: نیلز بارفود- ترجمه فارسی: گیل آوایی

هرتا مولر: چطور می توانم ببخشم؟
مصاحبه تلویزیونی با هرتا مولر Herta Müller
مصاحبه گر: نیلز بارفود Niels Barfoed
نویسنده و روزنامه نگار
ترجمه فارسی: گیل آوایی
بخاطر طولانی بودنِ متن، آن را در یک صفحۀ اختصاصیِ این وبلاگ منتشر کرده ام. برای خواندن آن همراه با دیدن ویدئو، همینجا کلیک کنید.