Monday, October 21, 2013

دو داستان از رابرت کو وِر: دختر سرهنگ و برای یک آبجو رفتن- ترجمه فارسی : گیل آوایی

یک اشاره کوتاه
دو داستان از رابرت کو ور را به فارسی برگردانده ام. این دو داستان بلحاظ نگارش متن و پرداخت داستانی جالب است. اگر چه از نگاه سبک یا ساختار نثر شباهت زیادی بین کو ور و میلهاوزر دیده ام که شش داستان از او را پیشتر به فارسی برگردانده و منتشر کرده ام. 
در اینجا نیز متن اصلی را بدنبالِ متن فارسی آورده ام شاید برای انطباق متون و نیز فراگیری زبان مفید باشد. تمامی زیرنویسی ها از من است. 
با مهر
گیل آوایی
هلند/22اکتبر2013

Friday, October 11, 2013

یاداشتی بر ترجمه داستانهایی از آلیس مونرو Alice Munro- گیل آوایی



جایزۀ نوبل ادبیات 2013 به الیس مونرو نویسنده نامدار کانادایی تعلق گرفت. به همین مناسبت نوشتار فوق برای شما خوانندگان گرامیِ وبلاگم منتشر کرده ام. این نوشتار بعنوان پیشگفتار در مجموعه ده داستان آمده است.
یاداشتی بر ترجمه داستانهایی از آلیس مونروAlice Munro
گیل آوایی
فوریه 2012/بهمن ماه 1390
یکی از وسوسه هایی که همیشه کار دستم داده است، همین ترجمه است. شاید پر بیراه نباشد اگر بگویم که تبِ ترجمۀ داستانهای آلیس مونرو پس از یک گپ تلفنی با یکی از دوستان خیلی عزیزم بجانم افتاد. ابتدا موضوع یک داستان مطرح بود و با گشتی در سایتهای انگلیسی زبان داستان کوتاه " ماسه Gravel" را ترجمه کردم اما چیزی در من هنوز تمام نشده بود مثل شعری که بیاید و تا تمام نشود، جان گرامی قرار ندارد! از اینرو دوباره چرخی در گستره ی جهان مجازی زدم و دوباره سر از سایت نیویورکر در آوردم، که داستان کوتاه " ماسه " را از آن برگرفته بودم. در بایگانی همین سایت هرچه داستان از آلیس مونرو که برای همه مجاز بود و می شد پیاده کرد، برگرفتم و آن شد که تا این لحظه درگیرش شدم.
در آغاز آشنایی با نیروی خلاق آلیس مونرو و چگونگی پرداخت داستان توسط او برایم بسیار جالب آمد. زبانی محاوره ای، روایتی با پردازش چیره دستانه ی ماجراها در داستان،  برجسته ترین نکته هایی بود که مرا با خود برد و ده داستان از این نویسنده را ترجمه کردم.
در همه داستانها حال و هوایی واقع گرایانه و انسانی، خواننده را به زیر و بم ِ ملموس زندگی انسان می کشاند با نگاهی موشکافانه در عین حال همه فهم و هیجان انگیز که وقتی خواندن یک داستان تمام شود، تا چندی به چرایی و آنچه که در داستان گذشته است، ذهن خواننده را با خود دارد.
داستان بلند " خرس به کوهستان آمد" که من نام " مواظب باش، او اینجاست عشق من" را برای آن از داخل متن داستان برگزیدم، یکی از کارهای زیبای آلیس مونرو در این ده داستان است. بنای نقد آن را ندارم اما آنچه که باید بر آن انگشت گذارم، چگونگی پرداخت این داستان است که می توان همین روال پرداخت را در دیگر داستانها نیز دید شاید به جرات بتوانم بگویم که همه ی کارهای او با چنین شیوه یا سبک پرداخت موضوعی و رویدادهای ماجرا در داستان است. تنها دو نکته ی تاریک به باور این قلم، در کل این داستانها وجود داشته که گاه پیوند زمانی بگونه ای هارمونیک و پیوسته نبوده است. جوری که از زمان حال ناگهان سر از زمان ماضی بعید و از زمان گذشته ساده، سر از آینده در گذشته ساده، در می آوری. اگر زبان روایتی آلیس مونرو در نظر گرفته نشود و نگارش سلیس داستانی بگونه ای که پیوندها با تسلسل هارمونیک زمان و مکان منظوروملاک قرار گیرد، بی هیچ تردیدی ناگزیز از گریز از اصل متن و افزودن زبان نگارشی از سوی مترجم خواهد بود که در گذرِ کار وقتی به آخر می رسد، از زبان اصلی متن نه تنها دور شده بلکه زبان نگارشی خود مترجم در متن اعمال شده است. و این خود مشکل بزرگی ست و نیز بحث امانتدارانه برخورد کردن در ترجمه برای انتقال آنچه که هست، پیش می اید. تردیدی نیست که برای بیان معنایی جمله یا کلمه یا اصطلاحی، گاه ناگزیر به شرح و وصف و افزودن بیانی به متن، هستی اما جدای از انتقال معنایی کلمه یا اصطلاح مشخصی در جایی معین از متن، اصل متن باید به همان شکلی که ساخت و پرداخت شده ترجمه گردد. و این، کار بسیار دشواری ست که هم نثری مفهوم به دست دهی و هم امانت دارانه برخورد کنی.
یکی دیگر از مشکلات، نامها و اصلاحات محلی یا بومی بوده اند که برگردان فارسی آن برایم بسیار وقت گیر بوده است مثلا جایی کهPeeping tom = کسی که از تماشای دزدکی معاشقه   دو نفر لذت می برد، آمده بود و برای چنین کسی در فارسی اسم یا اصطلاحی نیست و در فرهنگ لغتی نیز یافت نمی شود حتی در فرهنگ لغت های انلگیسی هم پیدا نمی شود و غیره.  اشاره به این موضوع از آن جهت است که کجایی گریز و افزودن شرح یا جمله ی جدای از متن را نشان دهم.
همانطور که اشاره اش رفت، داستانهای آلیس مونرو زبانی روایتی دارد و روایت به سبک و سیاق خود که پس و پیش متن به درک آن بخش از روایت داستان را میسر می کند و به هنگام خواندن حتی مکثی ناگزیر پیش می آید و برای درک آن به مرورِ خوانده ات می پردازی. گاه جابجایی یا تکرار بیش از حد ضمایر مشکل زا بوده، و حتی پرش از یک ماجرا برای افزودن بخش تازه ای به داستان بی آنکه پیوندی منطقی وضروری  در نظر گرفته شود، چیزی ست که شاید " سکته " داشتن آن بخش نامیدن، گویا باشد. و این، سبب پرداخت ارادی و مصنوعی در متن را با حال و هوای طبیعی و عینی ماجرا که تا آنجای داستان آمده است، به خواننده می دهد و فاصله ای از دو حس در خواندن داستان در پی دارد که اگر از آن پرهیز می شد، بهتر بود.
به هر روی گفتن از آلیس مونرو با آثار بسیار ارزشمندی که برجای گذاشته، چندان کار راحتی نیست و بدون شک شیوه پرداخت و ساخت داستان که از آلیس مونرو در اثارش بخوبی محسوس و ملموس است، یکی از نمونه های بسیار سودمند برای کسانی ست که دل به نوشتن و داستان پردازی دارند.
نکاتی که به آن اشاره رفت، به گاه خواندن داستان، شاید
بهتر پدیدار شود و خود در این یاداشت کوتاه نمونه از متن داستانها نیاورده ام تا خواننده خود به نوعی به کاوش بپردازد و به قضاوت بنشیند.
یادآور شوم که این قلم نه ادعای ترجمه و مترجمی دارد و نه اصولا دنبال هیچ تیتر یا اتیکتی است. این کار صرفا یک کار ذوقی و ناشی از عشق به ادبیات است. ناگفته نگذارم که سوژه ها، زبان نگارشی، حس و فکر و روح داستانهای ایرانی به مدد فرهیختگانمان بسیار بسیار فراتر ازاین نمونه هاست و برای جهان ادبیات بویژه داستان پردازی، حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و من به هزار باره ستودمشان وقتی به کم و کیف کارهایی از این دست پرداخته ام.
با مهر و احترام
گیل آوایی
فوریه 2012/بهمن ماه 1390

Wednesday, October 02, 2013

چند شعر همراه با زندگینامۀ اینگرید یونکرIngrid Jonker، شاعر هلندی تبارِ افریقای جنوبی- برگردان فارسی: گیل آوایی


شعر زیبایی از اینگرید یونکر، شاعر افریقای جنوبی که نلسون ماندلا در مراسم سوگندش برای ریاست جمهوری در سال 1994 تماما خواند و این شاعر حساس و مترقی و انسانگرای افریقای جنوبی را ستود. این شعر معروفیت جهانی یافت. 
شعر کودک و چند شعر دیگر همراه با زندگینامۀ این شاعر در هنر و ادبیات پرس لیت با فورمات پی دی اف منتشر شده است. برای خواندن و دریافت آن به نشانی زیر مراجعه فرمایید.
  http://perslit.com/gilavaei_ingrid_jonker-poems-biography.pdf
با مهر
گیل آوایی
این کودک نمرده است
به کودکی که با تیر سربازان به سرش در نیانگا[1] کشته شد.

این کودک نمرده است، نه نمرده است!
این کودک مُشتش را در برابرمادرش بالا می برد
که فریاد می زند افریقا
بوی آزادی و علف
در جای جای قلب محاصره شده اش

این کودک دستش را دربرابر پدرش بالا می گیرد
در حماسۀ نسلهایی که
فریاد زدند افریقا
عطر عدالت و خون
در خیانهای غرور مسلح اش

این کودک نمرده است
نه در لانگا[2] نه در نیانگا
نه در اورلاندو[3] نه در شارپویل[4]
نه در پاسگاه پلیسِ فیلیپی[5]
جایی که دراز شده با گلوله ای در سرش

این کودک سایه سربازان است
آماده با توحشِ تفنگها و باطومها
این کودک در همۀ گردهمایی ها و قانونگذاریها حاضر است
این کودک از میان پنجره ها و درون قلبهای مادران نگاه می کند
این کودک که می خواست فقط در آفتاب نیانگا بازی کند همه جا هست
این کودک که مردی شده است به سراسر افریفا سفر می کند
این کودک که تنومند شده است به همۀ جهان سفر می کند

بی گذرنامه
 THE CHILD WHO WAS SHOT DEAD BY SOLDIERS IN NYANGA
The child is not dead
the child raises his fists against his mother
who screams Africa screams the smell
of freedom and heather
in the locations of the heart under siege

The child raises his fists against his father
in the march of the generations
who scream Africa scream the smell
of justice and blood
in the streets of his armed pride

The child is not dead
neither at Langa nor at Nyanga
nor at Orlando nor at Sharpeville
nor at the police station in Philippi
where he lies with a bullet in his head

The child is the shadow of the soldiers
on guard with guns saracens and batons
the child is present at all meetings and legislations
the child peeps through the windows of houses and into the hearts of mothers
the child who just wanted to play in the sun at Nyanga is everywhere
the child who became a man treks through all of Africa
the child who became a giant travels through the whole world
Without a pass



[1] NYANGA
[2] Langa
[3] Orlando
[4] Sharpeville
[5] Philippi

Tuesday, October 01, 2013

ده قاعده برای داستان نویسی از نگاه نویسندگان مختلف- ترجمه گیل آوایی



آنچه در این کتاب می خوانید، نظرات سی نویسندۀ انگلیسی زبان در رابطه با چرایی و چگونگیِ داستان نویسی ست که گاردین آن را در دو بخش منتشر کرده است. آن را به فارسی برگردانده ام با این نگاه که آشنایی با نظرات نویسندگان حرفه ایِ غیر فارسی زبان، می تواند برای دوستداران و علاقمندانِ به داستان و داستان نویسی مفید و حتی الهام بخش باشد. اینبار نیز به روال همیشگی ام متن انگلیسی را با ترجمه فارسی همراه کرده ام که هم امکان انطباق فراهم باشد و هم مورد استفادۀ احتمالیِ علاقمندان زبان انگلیسی قرار گیرد. اینکه چه از آب در آمده باشد، به شما خوانندگان گرامی وا می گذارم اگر چه ترجمه از سوی این قلم را بحساب وسوسه های هر ازگاهی ای بگذارید که مرا با خواندن متنی به ترجمۀ آن می کشاند وگرنه هیچ انگیزه وُ خواست وُ هدفی برای اسم وُ رسم وُ ترجمه وُ مترجمی یا هر اتیکت و عنوانی به این معنا در من نیست.

با مهر و احترام


گیل آوایی
gilavaei@gmail.com
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ - ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳

این کتاب نیز با فورمات پی دی اف منتشر شده است.  برای دریافت ( دانلود) آن همینجا کلیک کنید.