فریاد
گیل آوایی
23ژانویه 2011
شعرواره ایست خطاب به آنانی که آب به آسیابِ جانیان ِ مُهر ِ به الله ، می ریزند
اشکریزان چشمهای مات
در گِرو ِ الله زندگی می بازند
باران یک پایکوبی عروسکی
دراندوهباری ناگزیر
انفجار
مرگ
با خیل خرافه های حتی النصر
کدام نصر!؟ که عصر باخته
به هزار بی شرمی
دست بریدن
شلاق و شُرط ی امر به معروف نهی از منکر
انسان زشرمساری خونبار آیه ها
هنوز کمر راست نکرده است
دلم به هزار درد می گیرد
دستهای نازک مهربانی
سلاح از چه می جوید!؟
وقتی روزهای سیاه شلاق
به آیه های هزاره ی تاریخ
گرده هاشان
انتظار می کشند
خشم
نفرت می شمارد
زندگی باد داده
نعره غم انگیزیست آنک
سلاح و قران و شرع مقدس
که تقدس ِ جنایت است
به نفرت ِ هماره شبهای ندبه و ناله
بار می کند
ره از بیراهه های رسوایی ِ رسولانی جستن
که جنایت را به اشۜد من الکفار
هنوز می ستاید
کودکان غزه
فریادهای صبرا وُ شتیلا
و سالهای مرگ به نوبت
از چه اینهمه تباهی ِ روزگار انسان مسخ
در چنبره گرو گیران ِ الله
حزب الله
گریه ساز می کنند!؟
چه همدردی خود به هواری
که انسان ستایی وارونه دمیدن
سورنای منم منمهای دردآور
آواهای کسانی سردادن است
که در عمق جنایت الله
سینه سپر کرده اند از برای فروترشدن
باتلاقی که کودکان افغان،
که کودکان سومالی،
که کودکان سودان
سنت عصر حجر را
داغ می شوند
از جانیان غزه و لبنان بگو
بر گرده های سیاهی لشکر
سوارند
No comments:
Post a Comment