Friday, March 11, 2011

یک پاسخ: نخست بگویم که......- گیل آوایی

با سپاس از خوانندگان، به یک پیام که با اسم خوب Good در پی نوشتارم با نام " اسلام همین است که از آن به خون و خرافه نشسته ایم" نوشته،   پاسخ می دهم شاید پاسخ برخی دیگر از کسانی باشد که با زبانی شایسته ی خودشان شعار و تهدید فرستادند و من نادیده انگاشته ام.

و اما این خانم یا آقای Good
نخست بگویم که

نه بر اشتری سوارم
نه چوخر بزیر بارم
نه خداوند رعیت
نه غلام شهریارم

در پاسخ به پرسش شما بگویم که قلم به مزدی را پلیدترین نماد یک نویسنده می دانم. نه از کسی پولی می گیرم و نه نرخش را می دانم شما اگر خصیصه ی مشتری شدن چنین قلم زدنی را دارید بگردید و بیابید. مشکل خودتان است
در اینکه محمد چه بود و چه کرد فراوان گفته و نوشته اند و من از تکرارشان در این کوتاه سخن پرهیز می کنم اما در پاسختان که مشکلی با تعالیم پیامبرتان دارم بگویم که کدام دین و آیین در سراسر این جهان پهناور راستگویی، امانتداری، فروتنی، انصاف، عدل و.......را ناپسند می داند؟ به باور این قلم، هیچکدام! اما در یک مرحله، یک نقطه از تاریخ اسلام بگویید که کدام یک از این نمادهای زیبا و انسانی در جوامع اسلامی فراگیر بوده ؟ یعنی فرهنگ غالب جامعه اسلامی شده است؟
اینکه حاکمین ایران ربطی به اسلام ندارند، درست نمی گویید. حاکمین اسلام در کمترین نشانه اینکه از آیت الله خمینی، یکی از مراجع تقلید شیعه، بر ایران حکومت می کنند و با معیارها و فتواها و اصول و سنن و ملاکهای اسلامی، تجاوز می کنند، ترور می کنند، می کشند، دزدی می کنند، شکنجه می کنند، محاکمه می کنند و........نمونه ها فراوان تر از آن است که انکار شود یا نیاز به نام بردنشان باشد. اگر این اسلامتان نیست و ادعای دروغین حکومت و حاکمان اسلامیست، چرا بجای برخورد با آنان، نسبت به یک نویسنده، چنین می کنید!؟ آیا جنایتهایی که بیش از سه دهه در ایران اسلام زده جریان دارد، به اندازه یک نوشته، یک کارتن، یک کتاب ِ سلمان رشدی اهمیت ندارد!؟
من نه به پیامبرتان، نه اسلامتان و نه اصولن به هیچ یک از نماد و نمود اسلامتان باور دارم، و حق خودم می دانم به چیزی باور داشته باشم یا نداشته باشم. پس برخوردم روشن است که چه بگویم یا بنویسم اما آنانکه بقول شما بنام اسلام چنین جنایتهایی بر یک ملت و مملکت روا می دارند( به ناروا!!!) چرا مورد برخورد شما و بیش از یک میلیارد مسلمانان شما نیستند!؟
برای یادآوری بگویم که وقیح ترین ِوقاحتها ( از نگاه انسان شرافتمند!) در کشورهای اسلامی روی می دهد از نمونه های الجزایر و سودان و سومالی بگیرید تا عربستان سعودی و پاکستان و افغانستان و...... همه و همه یکی از یکی بدتر!!! اسلام در این کشورها کدام راستگویی، امانتداری، فروتنی، انصاف، عدل و....را عملا پیاده کرده است؟ آیا شما پادشاهان سعودی را امانتدار می دانید که کلید کعبه تان هم دستشان است؟ (یادتان باشد که حاج خانمهای شما در مکه با حاکمیت آیت الله خمینی و وزیر جنایتکارش ری شهری، در عربستان تجاوز شدند!)
آیا از اسلامتان نیست؟
آیا مجازاتهای هولناک از نوع سر بریدن با خنجر و سنگسار و زنده به گور کردن را از اسلامتان نمی دانید!؟ اگر نمی دانید، چرا اعتراض نمی کنید، اگر می دانید، چرا لحظه ای اندیشه نمی کنید که ما در چه زمانی زندگی می کنیم و انسان امروز را با حقوق انسانی امروز باید سنجید نه آن فرهنگ هزار و چهارصد ساله پر از تناقض و حتی برداشتهای هولناک ِغیر انسانی؟
بنابراین به بن لادن یا خمینی نچسبیده ام بلکه با ناکارآمدی و ریاکاری و تضاد در همین دین سراسر جهل و خرافه و جنایت کار دارم که در کشور من نماد قهقرایی ترین تفکر و فرهنگ و جنایت و ریاکاریست. من با اسلام در حد ایمان و باور شخصی، مشکلی ندارم! مشکل من زمانی است که اسلام از محدوده شخصی پا فراتر می نهد و سمت و سوی قدرت می گیرد. مشکل من زمانیست که اسلام به فکر کردن من، به پوشیدن من، به خوردن و......... من، به رفتار و کردار من کار دارد. من به این اسلام نه گفته و می گویم.
من الله را به پشیزی هم نمی گیرم که از هراس جهنم و مجازاتش ناگزیر به گردن گذاشتن به جهالت و خرافه اش باشم.
به نوشته های دیگرم مراجعه کنید، تمرکز من به آنچه است که در وطن من می گذرد. درد و فریاد من به جنایتهای اسلام در وطن من است. آیا شما براستی تجاوز به دختر پیش از اعدام را نشنیده اید که در ایران اسلام زده فراوان روی داده است چون قتل دختر با کره غیر اسلامیست!؟
آیا شما گورستان خاوران را دیده اید با گورهای دسته جمعی که حتی اجازه عزاداری به مادران داغدار نداده اند!؟
ایا شما نشنیده اید که با یا حسین یا زهرا گویان، دانشجوی ایرانی از بالای ساختمان به پایین پرت کرده اند و نعره کشیدند که یا حسین از ما قبول کن!؟
آیا شما قتل پروانه اسکندری(فروهر) را با فتوا و فرمان ِ اسلامی آیت الله های ایران نشنیده اید که با بیش از 27 زخم چاقو کشته اند حتی پستانش را بریده اند!؟
شما گریه کودکان خیابانی ایران را نشنیده یا ندیده اید و حسابهای بانکی آیت الله ها را در بانکهای خارجی که افشا شده ندیده یا نخوانده اید!؟
اینها همه برآیند همان راست گویی، امانتداری، عدل و قسط اسلامی تان است که در ایران اسلام زده گذشته و می گذرد!
و من
آنچه که برایم مطرح و مهم است سرزمین من و مردم من است که در گرداب متعفن همین اسلام جهل و جنون بخون کشیده شده و می شوند
شما به این جنایتکاران بتازید و از اسلامتان که می گویید غیر از این است، دفاع کنید، نوشتن مرا که در این گوشه از جهان دربدری داغ هزار فاجعه در وطن را با خود دارم، رها کنید! آنچه فریاد مرا سبب شده است جهل و خرافه و جنایت و غارت و خیانت حکومت اسلامی در وطن من است نه آن معیارهای خیالی شما
شراب را اشاره کرده اید بی آنکه بدانید هفت هزارساله ی آن در دماوند ایران یافته اند و ما ایرانیان از دیرباز به شراب و موسیقی و طبیعت و زندگی عشق ورزیده ایم و در آیینها و جشنهامان بهره گرفته ایم. نه ملخ خورده ایم نه دختر زنده بگور کرده ایم و نه اصولن نشانی از این قهقرای عصر حجری پیامبرتان در فرهنگ و تاریخ ایرانی بوده است ولی هرچه نکبت از این دست را اسلامتان به ارمغان آورد
شما مسلمان بمانید یا نمانید مشکل خودتان است اما از باورتان که چنین جنایتهایی را پایه و اساس قرار گرفته وارونه جلوه ندهید و بلاهت و جهالت بزک نکنید

گیل آوایی

Wednesday, March 09, 2011

اسلام همین است که از آن بخون و خرافه نشسته ایم!- گیل آوایی

زخم کاری اندیشه ها و توﱢهُم های اسلامی بر پیکر ما ایرانیان گویی چنان ماندگار شده است که بجای مرهم بر آنها در هر دوره یا مرحله مبارزات ما ایرانیان برای برپایی جامعه ای انسانی و رهایی از قهقرای فرهنگی و خرافه های خفقان آور دورهای تا مغز استخوان بیگانه با ساخت و بافت اصل و ریشه ی ما ایرانیان، نمک پاش این زخمها بدست بسیارانی از خود ما و بر ما شده و می شود و نیروهایی که باید برای بالندگی و پیروزی بر دشمن هزار رنگ این آب و خاک صرف شود، به پرداختن به چنین اندیشه ها و باورهای اندوهبار می شود و از چاله به چاه کشانده می شود.
نمونه های چنین اندیشگی و نیروها و چهره های باورمند به همین اسلام خونبار آنقدر زیاد و در هر دوره از تاریخ بر گرده ما ایرانیان سواری گرفته و راه ما را به بیراهه کشانده اند که دیگر برای اثبات این گفتمان نیاز به وا کاوی و رو کردن آنها نیست. از همان خشت نخست بت پرستی به پروردگار بی همتا قالب کردن بگیر تا قتلها و برده کِشی و برده کُشی و سرداران جهل و جنایت و غارت، بنای کج این دین نفرت و انتقام و بندگی است که تا امروز کج رفته و کج مانده است و عجبا که با یدک کشیدنهای فلسفی و کاوشهای علمی! جاهلانه ترین پرورشگاهها را حوزه های علمیه و خرافه مست ترینها را عالم ربانی کرده اند!
در همین تاریخ معاصر ما از زمان مشروطیت به این سو بسیاری از همین باورمندان و حتی یدک کشان ِ روشنفکر از نوع دینی اش، در بزنگاههای خیزشهای اجتماعی، خاک در چشم ما و سرزمین ما پاشیده اند. از فضل الله نوری تا آیت الله کاشانی و از آیت الله خمینی خون آشام تا آیت الله های رنگ و وارنگ تا امروز ِروز حکومت خفقان و خون اسلامی و از جلال آل احمد و شریعتی بگیر تا انواع سفسطه گران ِ چرخ زن در دایره ی همان خرافه و نظریه پردازی های بزک گرانه اسلامی، هر یک راه اندیشگی و بالندگی را به بیراهه کشانده و می کشانند و چونان بیماری ِعلاج ناپذیری در پیکر ما و جامعه ی ما میدان داری می کنند.
یکی دمکراسی اسلامی می بافد، یکی حقوق بشر اسلامی، یکی در اوج خفقان و سرکوب و خون آشامی اسلامی، اسلام به نماد مبرا از خون و نفرت و سرکوب و نابرابری، بقول خودشان جانماز آب می کشد، یکی در پیچ و تاب واژه ها و تعابیر و تفاسیر آسمان ریسمان بافی، اسلام را از اینهمه جنایتی که رفته و می رود، چهره تطهیر می کند این میانه فکر و روح و جان جوان ایرانی که برای رهیدن از تار تنیده شده از خرافه و جهل و خونباری همین دین و اندیشه و فرهنگ اسلامی، جان فشانه به میدان آمده را چونان سم هماره تاریخی، می آلاید و راهش را به بیراهه می کشد.
نمی دانم ناکارآمدی اسلام تا کجا باید باشد تا این اندیشه ورزان هزار پهلو، تن به حقایق و واقعیت های خونبار اسلام دهند که اسلام همین است که از آن بخون نشسته ایم. اسلامی که اینهمه گودرزی به شقایقی ربط داده و می دهد، همین است که با پوست و گوشت و استخوان خود زخم کاری اش را حس کرده و تاوان می دهیم اسلام ریشه اینهمه نفرت و قتل و غارت و ریاکاری و دو رویی و بی چشم و روییست که ما و سرزمین ما را به چنین روز سیاهی نشانده است.
الله سمبل شلاق و شکنجه و تجاوز است. اسلام با همه ی نمادهای ریش و محاسن و قرآن و آیه و وحی و پیغمبر و امام و امامزاده اش، مادر همین جنایتکاران از خمینی تا مصباح است. کشتارها و تجاوزها و فرزند کشی و زن کشی و تجاوز و مجازاتهای هولناکی که حتی تصورش مو بر تن هر انسان ِ حتی با ذره ای از حس انسانی راست می کند، نمادهای برآمده و بجا مانده از همین تفکر و فرهنگ هولناک و متعفن است.
وقتی اینهمه بخون نشسته و داغ هزاران جان شیفته بر دل خود داریم، وقتی اینهمه خاورانهای وطنمان سیاوشان پرپر شده مان را در دل خاک دارد، وقتی اینهمه غارت و ریاکاری و ستمهای خانمان برانداز در سرزمین ما روی داده و می دهد و فرهنگ روزمره ی مشتی دینخویان اسلامیست، آنهم در مقابل چشم همه ی این اندیشه ورزان و باورمندان و حتی آیت الله ها و مراجع تقلید و آخوندهای با و بی عمامه، و ناکارامدی اسلام با هر شکل و بزک و اصل و فرعی که بگویند و بخواهند و ادعایش را داشته و بدارند، بر همگان روشن است، چه ادعا و راه جوییِِ حقوق بشر اسلامی، دمکراسی اسلامی، قوانین مدنی اسلامی و نُرمهایی که به هیچ روی و تفسیر این دین خونبار نمی گنجد، است که هنوز بر همان تفکر و اندیشه پا می فشارند و بر مردمان بخون نشسته ی سرزمین ما راه می نمایانند.
براستی ناکارآمدی اسلام تا کجا باید باشد که این حضرات صادقانه حداقل با خودشان برخورد کنند که اسلام همین گند متعفنیست که اینهمه جنایتش را بر ما و سرزمین ما آوار کرده است. یک نقطه، یک دوره، یک جا و یک روز و یک نمونه نه در تاریخ و نه در همین امروز، نیست که از اسلام گلی به سر بشر یا جامعه بشری زده شده باشد یا زده شود. هر چه دورویی، هرچه ریاکاری، هر چه نابرابری، هرچه فقر، هرچه غارت، هرچه سیر قهقرایی فرهنگیست نشان از همین دین و باور و اندیشگی دارد. از انواع بن لادن بگیر تا خمینی و خامنه ای! پلیدی و مرگ و نیستی و تعفن از آن می بارد.
اسلام جنایتبار تر از آن است که بتواند راهی به رهایی انسان بنماید. اسلام در سرزمین من ایران، نماد جهل و خرافه و نفرت و قتل و غارت و ریاکاری و شکنجه و تجاوز و فقر و خیانت است. اسلام همین گندیست که حکومت اسلامی آینه ی تمام نمای آن است.
اگر ذره ای به شرافت انسان پای بندید با اسلام پناهی و اسلام راه نمودنهایتان، نمک بر زخم ما نپاشید. ما از اسلام تان بخون و تباهی نشسته ایم. پیش از راه نمودن به مردم و سرزمین ما؛ به جنایتکارانتان برسید که دمار از روزگار انسان امروز در آورده اند. حکومت اسلامی نه فقط ننگ ما ایرانیان که ننگ بشریت است. و اینهمه شرماگینی بس نیست که دست از سر ما و سرزمین ما بردارید تا خود راه ما را از دل فرهنگ و نمادهای ملی خود بجوییم!؟



گیل آوایی

هیجده اسفند 1389
 

Tuesday, March 08, 2011

حکومت لیبی یک قذافی دارد اما حکومت اسلامی همه قذافی اند - گیل آوایی

حکومت لیبی یک قذافی دارد اما حکومت اسلامی همه قذافی اند! برای سرنگونی قذافی های قاتل باید جنگید مرگ یکبار شیون هم یک بار


واقعیت هولناک ایران در حاکمیت خونبار اسلامی، بسیار بسیار وخیم تر و جنایتکارانه تر از هر کشور دیگر با هر حاکمیت دیگری است. و با چنین حکومت جنایتکاری، مبارزه ی ما ایرانیان بسیار فراتر از هر مردم و ملت دیگر و صد البته با ویژگیهای ایرانی ماست. راه خود را از هر تفکر و فرهنگ سلام و صلواتی و فتوا و پیام آیت الله ها جدا کنیم و با تکیه بر باورها و آماجهای ملی خود ستیز با حکومت جهل و جنون اسلامی را پیش بریم.
این حکومت با خون و نفرت و غارت و بی وطنی بر سر کار است و سرنگونی آن نیز با فرهنگ آرشانه و تاریخی ملی ما ایرانیان امکان پذیر است. حقارت حاکمیت اسلامی بر میهنمان را از چهره وطن پاک کنیم. این حکومت ننگین را با چنگ و دندان هم که شده سرنگون کنیم. همه این حکومت نحس را.
در این مبارزه تعارف و منتظر همسایه ماندن معنا ندارد. در این مبارزه هرکسی مسئول است. رهبری این مبارزه با همه ایرانیان و هدفها و خواستهای این مبارزه نیز در فریاد ما ایرانیان بیان می شود. مبارزه خود را هر چه بیشتر متمرکزتر، هدفهایمان را آشکارتر، خواستهایمان را شجاعانه فریاد کنیم.
ما می توانیم همچنانکه سه دهه از حاکمیت اسلامی هیچگاه با ثبات و اقتدار نبوده و همواره در کابوس سرنگونی گذشته است. خمینی خون آشام جام زهر سر کشید و خامنه ای ابله حقیرانه تر از او به گریه افتاده است. سرنگونی این جانیان بدست ما و به خود ما ایرانیان است. هر کسی در این راه قادر به درک این تفکر و فرهنگ و باور و مبارزه برای آن نیست و ساز ناسازگاری خود را با تئوری پردازای های سفسطه گرانه اسلامی و دین خونبار این جانیان ساز می کند، ناگزیر از به حاشیه رفتن و پرده بر کشیده شدن از ریا و خود فریبی و در خوشبینانه ترین حالت، توهم اسلامی اش است.
ما این حکومت را سرنگون می کنیم. در این هیچ تردیدی نیست. قذافی های حکومت اسلامی بخوبی دریافته اند و بر پایه همین واقعیت انکار ناپذیر است که با جنایت و ریاکاری و دروغهای خودفریبانه میدان داری پنداشته اند اما فرار را از هم اکنون آغاز کرده اند. داراییهای با دزدی و غارت و قتل از سفره تک تک ایرانیان بدست آورده اند را از هم اکنون خارج می کنند. فرار و پریشانی این جانیان دیریست که آغاز شده است. و آشفتگی در حکومت اسلامی ناشی از قدرت و توانمندی ماست. در هم بشکنیم این حکومت ننگین را.
این حکومت آشفته است. این حکومت پریشان تر از آن است که بتواند بر سر پا بماند. این حکومت با تنفر و قهر و خشم همه ملت ایران روبروست. تمرکز و ثبات و دانسته کاری انجام دادن از همه این جنایتکاران زدوده شده است. برخورد دلیرانه ی ایرانیان الله و قرآن و ریاکاری هزارو چهارصد ساله را بر فرق این جانیان آوار کرده است.
دروغها و ریاکاریها و موضع گیریهای ضد و نقیض و اراجیف بافیهای همه ی سردمداران این حکومت جهل و جنایت ناشی از کابوس سرنگونی و قدرت جنبش سبز ملی ماست. این حکومت مرگ خود را هر لحظه در هر فریاد و اعتراض و مخالفتی می بیند. این حکومت بهتر از هر کس و هر جریانی فهمیده است که سرنگون می شود.
همه کسانی که می کوشند آب رفته به جوی باز گردانند و حکومت اسلامی را از سرنگونی نجات دهند بدانند آب در هاون می کوبند زیرا که حکومت به چنان آلودگی، پلیدی با کارگزاران تا مغز استخوان جنایتکار و لمپن و فرصت طلب، رسیده است که هیچ سرنوشتی جز از هم پاشی و سرنگونی ندارد. این حقیران ابله، باید گورشان را گم کنند.
پند و اندرز و خطابه و پیام و نامه به جانیان حاکم و درخواست اینکه چنین و چنان کنند نه تنها راه بجایی نمی برد بلکه به ابزاری در دست همین جانیان تبدیل شدن است که در پریشانی و کابوس سرنگونی، بخود بقبولانند که هنوز هستند
این حکومت هم مشروعیت سیاسی اش را باخته است و هم پایگاه دینی اش را. این حکومت به مرحله ای رسیده است که به جنایتکاران مالیخولیایی تکیه دارد و با جنایتهای خونبار روزمره اش بر سرکار است. این حکومت در باتلاق خود ساخته اش چنان فرورفته که جز فرو مردن ِ در آن راهی ندارد.
دروغهای شاخدار و ریاکاریهای رنگ و وارنگ قذافی های حکومت اسلامی، هزیان گویی های رو به مرگ این حکومت جنایتکار است.
هر گونه کوتاه آمدن و مسالمت جویی در برخورد با این لمپنها، سبب هار تر شدنشان می شود. قذافی های حکومت اسلامی را با توسری باید بزیر کشید. همه این واقعیت ها در دو سوی آنچه که در میهنمان می گذرد اهمیت بسیار حیاتی دارد:
یک سو مردم و چهره ها و نیروها و جریانهایی که با حکومت اسلامی درگیرند و برای رهایی از سیه روزی سه دهه از این حکومت تلاش و مبارزه می کنند
یک سوی دیگر قذافی های درونی این ساختار جنایتکارانه اسلامی اند. صندلی وسطی بین این دو سو برای هیچ کس و هیچ جریانی نیست!
برای سوی نخست این شرایط، هر گونه مراجعه به این حکومت با هر بهانه یا دلیلی باشد، یک انحراف و رسمیت دادن به جنایتکاران حاکم است به زبانی دیگر وقتی با این حکومت مبارزه می شود درخواست به هر شکل و عنوان از این حکومت نه تنها نابجا بلکه سستی و بیراهه رفتن در مبارزه است. میان قاتل و مقتول، مذاکره چه معنا دارد!؟
مرگ بر دیکتاتور در سراسر میهن ما فریاد می شود، یعنی رهبری این حکومت را نفی کرده ایم وبا استقلال، ازادی، جمهوری ایرانی، همه این حکومت را رد کرده ایم. با این واقعیت در مقابل چنین حکومت مشروعیت باخته و غیر قانونی، هیچ یک از کسانی که مقام و منصبی در این حکومت اشغال کرده اند مشروعیت و قانونییت ندارند و درخواست و چشمداشت از این جانیان یک انحراف محض است.
وقتی رهبر دیکتاتور حقیر را می گوییم گورش را گم کند، رئیس جمهورش و رئیس قوه قضائیه اش و مجلسهای چاپلوسان ساندیسخورش حقیر تر از آنند که بحساب آیند. اسیران خود را باید بدست خودمان آزاد کنیم. حال که به جنگمان آمده اند پس بجنگ تا بجنگیم!
یادمان باشد که قذافی های حقیر ِاسلامی در ایران نیز فقط زبان زور را می فهمند! زور را که ببینند حقارتشان را در گریه هایشان آشکار می کنند. همین رهبر علیل و ذلیل گواه روشنی بر این ادعاست.

گیل آوایی

Sunday, March 06, 2011

مافیای الله، برایند سه دهه از حاکمیت دینی است و جنایتبار بودن اسلام سیاسی در ایران - گیل آوایی




جنایتهای جاری در وطنمان به حدی هولناک است که آدمی وا می ماند از دینی که چنین جنایتکارانی از آن برآمده اند. و گریه بار تر اینکه روند جنایتها بگونه ای شده است که انگار حضرات آیات عظام، همانهایی نبوده اند که سه دهه از قتل و غارت و ریاکاری حکومت اسلامی را ناظر بوده اند و قتلهای خونبار این حکومت را دیده اند!
این روزها دامنه لمپنیسم الله درِ خانه ی آیت الله هاو منادیان اسلام و اصل و فرع آن را زده است و سراغ آنها نیز آمده است اما تعجب انگیز اینکه چنان برخورد می کنند که گویی این حکومت جهل و جنایت ِالله، دست پخت همین حضرات نبوده و نیست!
نمی دانم اینان تا کنون چه می کردند!؟ شاید برخی ایراد بگیرند که در شرایط کنونی مبارزه، برخورد با ریاکاری آیت الله ها و اصولن کسانی از این دین و حکومت که با جنبش سبز همراهی می کنند، یک اشتباه و باعث تضعیف جبهه مبارزه با حکومت اسلامی می شود.
شاید بخشی از این برخورد درست باشد. شاید همین اعتراضی که از اینان سر می زند، بهتر از سکوتشان باشد! ولی نباید دچار توهم به این حضرات شد! اینان نه به جنایتهای رفته به ملت ما که به برخوردهای همین یکی دو ساله را آنهم آنچه که بر خودی هاشان رفته اعتراض می کنند!
مگر خامنه ای، دیروز رهبر این لمپن الله ها شده است!؟
مگر مافیای جنایتکاران اسلامی، یک شبه بوجود آمده است!؟ 
مگر اینهایی که هم اکنون وزیر و وکیل و رئیس شده اند، در همین یکی دو ساله در این حکومت سر بر آورده اند!؟
خامنه ای از همان ابتدای این حکومت ِخون و نفرت و انتقام بوده است. خامنه ای همان آخوند زه وار در رفته با همان بلاهت و حقارت است. جنتی، مصباح، یزدی و..................همه ی این ابلهان دزد ِ ریاکار، از همان ابتدای این حکومت بوده اند! همه اینان از آن خمینی خون آشام گرفته تا همین حضرات! آموزگاران و پرورش دهندگان راستین ِجوجه حزب اللهی های دیروزند که امروز رئیس جمهور، ریاست قویه قضاییه، رئیس مجلس چاپلوسان ریاکار، سردار سپاه، رئیس بسیج و سگهای هار لباس شخصی  و نیروهای سرخودند! اینها از همان تبار حسن و حسین و علی و تقی و نقی هستند! همانهایند!  همان جانیان! همان ننگی که تا امروز گندشان دامن بشریت را گرفته است.
اینها یک شبه خلق نشده اند که برخورد اعتراضی آیت الله ها را توجیه نمود! برخورد با فائزه رفسنجانی آب در لانه ی این مورچگان ریخته اما زنان و دختران ما که اینهمه بیرحمانه سرکوب، تجاوز، شکنجه و اعدام شده اند، چه!؟ صدای این آیت الله چرا در نیامد!؟  
خاورانهای وطنمان هنوز از داغ شریفترین فرزندانمان خون می گرید!
هنوز داغ ندا را بر دل خود داریم، هنوز ترانه موسوی را با همه ی بی پناهی و بی دفاعی اش جلوی چشممان هر روز و هرشب آه خونبار می کشیم چه بی پناه تجاوز شد و سوزانده شد و حتی پیکرش را ناپدید کردند! و وزیر همین حکومت نحس و ننگ جنایتش را آفریده است! آنهم بنام الله و فتوای آیت الله جنایتکارتر از همه!
ایا این، فرهنگ همین آخوندها نیست که مرگ خوب است برای همسایه!؟
آیا این همان مردم فریبی و ریاکاری ذاتی آخوندها نیست!؟
آیا این همان فرهنگ پوسیده و متعفن دینی نیست!؟
همانکه روز روشن دروغ می گویند و هر راستی را ناراست و هر حقی را ناحق نعره می کشند و تقیه ی دینی اش می نامند!؟ اینها کفر و بدعت و ضد الله و اسلام نیست!؟ اگر هست، پس آن احکام هولناکشان که برای یک تخم مرغ دزد صادر می کنند و روا می دارند! برای این جانیان خبری نیست!؟ عدل علی شان به کدام گور فراموشی شان سپرده شده است که در این وانفسای بی پناهی مردم، رو نمی شود!؟
درد این است که بودن این متوهمان ِ غرق در خرافه و بلاهت، فرهنگ گندشان را نیز همراه دارد. بودن این حضرات در روند مبارزه برای آزادی و رهایی از بختک اسلامی، تزلزل و توهم و واسطگی بین جنایتکار و مردم بجان آمده را همراه دارد!
بودن ریاکاران کمتر از نفوذ دشمن مردم در صف مردم نیست!؟ دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل هم قادر به بیرون آوردن آن نیست! نقش این خرافه مستان الله، به مثابه همان دیوانه ای ایست که نیروی رهایی بخش مردم را به بیراهه می کشاند.
برخورد متوهمانه، همان بلایی سر مردم می آورد که سی خرداد شصت  آورد، تیر هفتاد و دو آورد، عاشورای هشتاد و هشت آورد! تجربه ها پیش روی ماست!
نمونه های متوهمانه ایا همین گویا نیست که به جنایتکار شکایت بردن برای رسیدگی و محاکمه ی جنایتش!؟ نوشتن به رهبر جنایتکاران که ولایت فقیه( بخوانش وقیح) شان را یدک می کشد! جز توهم و ریاکاری چه معنا می دهد!؟ مگر خود این رهبر لمپن و حقیر، آمر و ریشه این جنایتها و عارتها نیست!؟
آیا اینهمه نمونه های ترور و قتلهای زنجیره ای که شکایت برده شد به همین جانیان، به کجا کشیده شد!؟
کجای دنیا با کدام منطق و عقل،  رسم است که قاتلی به ماجرای قتلش رسیدگی کند و حکم صادر کند! در این حکومت سراپا جهل و جنایت، قاضی اش نه صلاحیت قضاوت دارد و نه اصولن سلامت فکر و شخصیتی دارد!
قاضی در این حکومت خود جنایتکار است! مدعی العموم این حکومت خود قاتل و دزد و جانیست! رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و مجلس خبرگان و چه و چه ، همه از همین جانیان، از همین ریاکاران، از همین لمپن الله های حقیر است که جنایت آفریده اند! از آن رهبرش گرفته تا ساده ترین نواله گیر ساندیس خوری که تیغ بر مردم ما می کشد! همه شان جنایتکارند، دزدند، بر دار و ندار این ملت و مملکت چنگ انداخته اند و برای حفظ آن اینهمه جنایت کرده و می کنند. شکایت بردن به اینها و اعتراض به اینها که چنین نکنند و به جنایتها رسیدگی کنند، چه معنا دارد!؟ آیا غیر از ریاکاریست!؟ آیا غیر رهایی از بار مسئولیت دینی ای است که از عذاب جهنم اش می هراسند!؟ آیا غیر از توهم آفرینی و انحراف مردم و ذهن عمومی است!؟ آیا اینهمه،  توهین به شعور جمعی ایرانیان نیست!؟
نگفتن اینها به هر دلیل حتی بلحاظ شرایطی که در آنیم، یک اشتباه است! یک ریاکاری عمدیست! همه می دانیم! همه شان می دانند! خوب هم می دانند! بگذارید یکبار هم که شده از آن فرهنگ نادیده انگاری و زیر سیبیلی رد کردن و خود فریب دادن دور شویم  و آشکارا با همه ی زشتیها و فریبکاریها و ریاکاریها و توهم ها برخورد کنیم.
به باور این قلم، ریشه ی اصلی اینهمه عقب ماندگی و خرافه و توهم و سیه روزی ملت ما، همین آخوندها و فرهنگ متعفن اسلامیست. همین خرافه ها، همین سلام و صلواتی برخورد کردنها، همین انشاءالله که گربه است ها!!! همین که تجاوز شده بروی خود نیاوریم!
دار و ندارمان را به خرافه و جهل و بدبختی به یغما داده اند و داده ایم، بروی خود نیاوریم! همین ها بدبختی ماست که در عصر فضا و ایترنت، به چنین حکومت و چنین حاکمانی گرفتار آمده ایم!
باید اشکارا برخورد کنیم. باید همراهان خود  در مبارزه برای رهایی و بالندگی سرزمین خود را با خود همراه کنیم نه همراهشان شویم! دو نکته ی ساده اما بسیار با اهمیت است! فشار اعتراضی ِ از پایین، همه ی کسانی که بنوعی در بالا یا از بالا با روند مبارزه همسویی می کنند، را با خود یا همراه می کند یا از صف مبارزه دور می کند. پالایش یافتن یعنی همین!
ضربه های ناشی از همین توهم و نادیده انگاری و ناآگاه انگاری، سبب به درازا کشیده شدن اینهمه سیه روزی ما و سرکوبهای هولناک شده است. نمونه ها در همین سه دهه از حکومت خونبار اسلامی بسیار است. کسی نیست که از وعده های خمینی خون آشام گرفته تا خامنه ای ابله، نداند.
پیام هشت ماده ای خمینی را نمی دانم بیاد می آورید!؟ دهه شصت و هفتاد و اینک هشتاد فراوانند! هنوز بسیاری از همین دو سه دهه، هستند که به همان شیوه و بینش و روش، خاک در چشم مردم می ریزند. خاتمی را می بینید!؟ رفسنجانی را خوب ببینید!؟ مبارزه دانشجویان مان را برای همین خاتمی و عوامفریبی هایش را بیاد آورید!
سکوت مرگبار همین آیت الله ها را بیاد آورید از همان زمانی که منتظری از ولایت عهدی خمینی کنار زده شد تا همین لحظه ای که هستیم! صدای این آیت الله ها که در آمده را در کنار ادعاهای وعظ شده شان بگذارید! همه و همه یک هشدار انفجار گونه در مغزمان باید باشد که راه مبارزه ی ما اگر با تفکر و آرمانهای ملی ما نباشد با این حضرات جز بیراهه رفتن و بجای مرهم بر زخمهایی که از همینها  برداشته  ایم! زخمها را کاری تر کردن نیست! جامعه ی ما از همه ی اینها بخون نشسته است! نمونه های جهالت و بلاهت و خرافه و خون دادنهای هولناک، چیزی نیست که به یک اعتراض و حرفهای توخالی کنار گذاشت!
مبارزه ی ما باید از تفکر و فرهنگ و آماجهای ملی باشد هرکس در این راستا با چنین بن مایه هایی، همراه مردم است این گوی و این میدان! اما اگر دنباله روی ها و بت سازی های مصلحتی و دور ماندن از آرمانهای رهایی ملی، چنین که از نمونه های تا کنونی بر می آید، راه به هیچ رهایی ای نمی بریم مگر خون دادنها و مرگ و نفرت روزمرگی همگان باشد!
آیت الله های به فریاد آمده پیش از اینکه برای ملت یا مبارزاتشان فریادی کنند، حسابشان را با اسلام جنایتکار حکومت اسلامی روشن کنند. کفر و بی تقوایی و ریاکاری دینی از سر و کول همه این حکومت بالا می رود و همه ی جنایتهای این حکومت با تکیه به قرآن و سنت پیغمبرشان است! تکلیف شان را با این جنایتکاران روشن کنند. اگر چه ذره ای تردید ندارم که همه داد و بیدادشان برای اسلامشان است نه ایران و ایرانی! هنوز آن تضاد بزرگ از زمان بازرگان و خمینی چون یک فیل به گوش همه آویزان است که اینان همه چیز را برای اسلام نحس شان می خواهند اما ما همه چیز را برای ایران! در این تضاد، جای خودشان را اول روشن کنند!
برای ما واقعیت بسیار روشن است که همه ی این حکومت را با همه ی چهره های برون آمده از آن و همه ی باورمندان دین سیاسی را باید از رهبری مبارزات رهایی بخش ملی دور ریخت. در بهترین حالت هم، اینان هستند که باید خود را با مبارزات و خواستگاههای ملی ایرانیان همراه کنند نه ملت ما خود را با آنان!
هر چه بیشتر از مبارزات کنونی ما می گذرد به نقطه پالایش نیروها بیشتر نزدیک می شویم.

گیل آوایی
15 اسفند 1389

Thursday, March 03, 2011

با مشتی دزدِ لمپنِ الله فروش، هر روز باید روز اعتراض باشد - گیل آوایی



واقعیت این است که حتی یک نفس در هوای مسموم این جنایتکاران، ننگ است! شریفترین انسانها را به خاک و خون کشیده اند. فرهیخته ترین انسانها را خانه نشین، از خاک وطن دربدرکرده اند، بهترین فرزندان این آب و خاک را در اوینها و کهریزکها شکنجه و تجاوز کرده اند و کشته اند و گورهای بی نام و نشان ِ در گورستانهای حکومت نحس اسلامی، هنوز چونان لکه ننگی بر پیشانی بشریت داغ تازه می کند. ریاکاری و دروغ و فریب، فضیلت ِ روز مره یک مشت دزد بی همه چیز شده که از فقر و بیکاری و ناداری جوانان همین آب و خاک برای سرکوب و قتل و خفقان گورستانی مردم مان سوء استفاده میکنند. نفس کشیدن در چنین جامعه ای ننگ است. چنان بر دار و ندار این ملت چنگ انداخته اند که برای چاپیدن هر چه بیشتر، از هیچ جنایت و ریاکاری ای روی گردان نیستند. خدا چیست!؟ پیغمبر کیست!؟ قرآن کدام است!؟ همه این ها حکایت است! اصل ریاکاری و فریب و غارت است. تقوای این جانیان قتل است، دروغ است و مردم فریبیست. به خامنه ای جنایتکار نگاه کنید! از سراپایش دروغ و ریاکاری می بارد. و این تازگی ندارد سه دهه است فریاد کرده و می کنیم . سه دهه است از چهره پلید و ریاکارانه ی الله ِ این قاتلان پرده بر می کشیم و سلاخی می شویم. فقط موسوی و کروبی با همه احترام به اینان، نیستند! مگر قتلهای زنجیره ای نبود!؟ آیت لله هایی که صدایشان در آمده و آرزوی مرگ می کنند با دیدن توهین به فائزه رفسنجانی که بدرستی هم باید اعتراض کرد، تا کنون چرا خفقان گرفته بودند!؟ خاورانها را ندیدند!؟ پیکر فرزندان اعدام وتیرباران شده ی همین مردم را که با تریلیها و کامیونهای ویژه حمل گوشت! به گورستانهای بقول خودشان لعنت آبادها می بردند و می برند هنوز! حس اسلامی و انسانی شان گل نکرده بود و نمی کند!؟
آقایان، خانمهای مسلمان و محجبه و مکرمه و آیت الله و مرجع و هر چه که هستید و م یگویید! این حکومت سه دهه است که جنایت می کند! این حکومت سه دهه است که با فاطمه و زهرا گویان جوانان را می کشد! این حکومت سه دهه است که با صدای قرائت قرآن شکنجه می کند! تجاوز می کند! سه دهه است به زنان و دختران ما تجاوز می کنند! سه دهه است که از سفره ی تهیدستان همین جامعه ی اسلامی می دزدند و حسابهای میلیاردی ترتیب داده اند! یک مشت دزد بی همه چیز با همین نامهای مرجعیت و آیت الهی و دین و اسلام متعفن، به جان و مال و ناموس همین مردم چنگ انداخته اند!
کار از حرف و پیام و آیه خواندن گذشته است اگر ذره ای هنوز از انسانیت حتی با همان تفاسیر و تعاریف دینی تان مانده باید در خیابانها راه بیافتید و وا انسانا فریاد کنید! اسلامتان گند زده است! الله تان نفرت آفریده است. ولایت فیقه تان وقیحترین ولایتها را ساخته است! چه می کنید!؟
امروز موسوی و کروبی و همسران محترمشان در بند همین جانیانند. همه می دانند. تمام دنیا می داند! اما دادستانش انکار می کند! وزیر اطلاعاتش تایید می کند! وزیرش زیر همه چیز را می زند! پاسدار اسلامش خط و نشان می کشد برای قدرتهای جهانی!!! انگار که از خون ملت ایران باید بمکد! تا به جهان توهمات خودش را بگیراند!
آقایان، خانمها!!! این حرامزاده ها هیچ پرنسیپی ندارند! اینها جنایتکارند! بودنشان در یک جامعه مایه ننگ و بی آبرویی آن جامعه است و صد البته ننگ هر دین و باوری هم! پیام دادنها و حرف زدنها در گوش این جنایتکاران یاسین است! جنایت همچنان جاریست! دزدی همچنان به راه است! هیچ جای این حکومت نحس را نمی توان یافت که نشان از راستی و تقوا باشد! هیچ جای این حکومت را نمی توان یافت که یک نفر! به معنی واقعی کلمه یک نفر! ذره ای از اصل و پایه و شناسه ی راستی و درستی در او باشد! همه این حکومت آلوده است! پلید است! به پلیدترین شکلش نیز الله را بر سر همین مردم آوار کرده و می کنند!
به حرمت الله تان هم اگر شده باید به خیابانها بیایید. باید عمامه از سر بر گیرید و به این جنایتکاران بتازید. پیام و حرف و امربه معروف و نهی از منکر یاسین است به گوش این جنایتکاران. نه خامنه ای گوشش بدهکار این یاسینهاست و نه مافیای مالیخولیایی اش! باید به میدان آمد. باید هر روز، روز اعتراض باشد اگر شرف و انسانیت جایی در باور و زندگی تان دارد. همچون زن و مرد و پیر و جوان ِ بجان آمده از الله ِولایت وقیح به خیابانها بیایید شاید از حرمت ِحریم باورهای اسلامتان، حیثیتی بازبخرید! ایران بنام الله، از خمینی خون آشام تا خامنه ای ابله جنایتکار بخون کشیده شده است. فریاد یک ملت گواه این جنایتهاست! ما دیر یا زود لُمن اللهای اسلامی را بزیر می کشیم، اگر براستی همرایید! این گوی و این میدان!



گیل آوایی