هفت شعر از ورا پاولوا Vera pavlova
( برگردان
انگلیسی از روسی توسط استیون سیمُور Steven Seymour
برگردان فارسی: گیل آوایی
1
فکر می کنم وقتی می آید زمستان خواهد بود.
از سفیدای غیرقابل تحمل جاده
نقطه ای پدیدار خواهد شد چنان سیاه که چشمها تار می شوند
و نزدیک شدنش مدت درازی طول
خواهد کشید
نبودنش را با آمدنش متناسب( جبران –م) خواهد کرد
و مدتهای طولانی همچون نقطه ای باقی خواهد ماند.
یک نطقه سیاه؟ یک سوزش در چشم؟ و برف.
چیزی بجز برف نخواهد بود.
و او پرده برفین را کنار خواهد زد.
اندازه ای وُ سه فرامون بدست خواهد داد
به نزدیکتر شدن ادامه می دهد نزدیکتر.......
محدودیت این است، نمی تواند نزدیکتر برسد. اما به رسیدن ادامه می دهد
اینک گسترده تر از آن است که به اندازه در آید.......
2
اگر چیزی باشد که آرزو شود
چیزی برای تاسف خواهد بود
اگر چیزی برای تاسف باشد
چیزی برای بیاد آوردن خواهد بود
اگر چیزی برای یادآوردن باشد
هیچ چیز برای تاسف نبود
اگر هیچ چیز برای تاسف نبود
هیچ چیز برای آرزو کردن نبود.
3
بگذار همدیگر را لمس کنیم.
وقتی هنوز دستهایی داریم.
کف دست، ساعد، آرنج.....
بگذار یکدیگر را بخاطر بینوایی دوست بداریم.
یکدیگر را شکنجه کنیم، زجر دهیم، زشت کنیم، ناکارا کنیم.
بهتر بیاد آوریم.
با درد کمتر از هم جدا کنیم.
4
ثروتمندیم: هیچ چیز برای از دست دادن نداریم.
پیریم: جایی نداریم به آنجا شتاب کنیم.
ما بالشهای گذشته را باد می کنیم
خاکسترِ روزهایی که می آیند، بهم می زنیم.
در باره مهمترینها حرف می زنیم.
همچنانکه روشنای تنبلِ روز، محو می شود،
من ترا گور خواهم کرد و تو مرا.
5
گفتگو با بزرگان
گفتگو با بزرگان
به تلاشی برای کنار زدن چشمبندشان
به مکاتبه ای با کتابها
به تلاشی برای نوشتن شان
ویرایش احکام مقدس
و ساعات نیمه شبانه
زدن بر دیواری با ساعت حرف زدن
در سلول انفرادی جهان
6
عاشق هستم پس برای زیستن آزادم
عاشق هستم پس برای زیستن آزادم
با قلبم همچون که نوازش می کنم
یک روح از سرشاری سبکبال می شود
سنگین وقتی تهی ست.
روح من سبک است. از رقص درد بتنهایی نمی
ترسد.
برای اینکه زاده شدم
پیراهن تو برتن،
با همان پیراهن پوشیده،
از مرگ خواهد آمد.
7
تکثیر در یک جدول از ام تا اف
تکثیر در یک جدول از"م"تا
" ف"
آیا یکی دوتا نتیجه بدست می آریم؟
باشد که تن به روح چسبیده بماند.
باشد که روح تن بترساند
بیش از اندازه می خواهم؟ من فقط آرزو می
کنم
بوتۀ مهربانی یادمانها را ذوب می کرد و
من می خوابیدم، گونه ام
چسبیده به پشت تو چنانکه بر ترک موتور نشسته ایم.
برگرفته از
سایتهای انگلیسی زبان در اینترنت
POEMS by Vera pavlova
(Translated, from the Russian, by Steven
Seymour.)
1
I
think it will be winter when he comes.
From
the unbearable whiteness of the road
a
dot will emerge, so black that eyes will blur,
and
it will be approaching for a long, long time,
making
his absence commensurate with his coming,
and
for a long, long time it will remain a dot.
A
speck of dust? A burning in the eye? And snow,
there
will be nothing else but snow,
and
for a long, long while there will be nothing,
and
he will pull away the snowy curtain,
he
will acquire size and three dimensions,
he
will keep coming closer, closer . . .
This
is the limit, he cannot get closer. But he keeps approaching,
now
too vast to measure . . .
2
If
there is something to desire,
there
will be something to regret.
If
there is something to regret,
there
will be something to recall.
If
there is something to recall,
there
was nothing to regret.
If
there was nothing to regret,
there
was nothing to desire.
3
Let
us touch each other
while
we still have hands,
palms,
forearms, elbows . . .
Let
us love each other for misery,
torture
each other, torment,
disfigure,
maim,
to
remember better,
to
part with less pain.
4
We
are rich: we have nothing to lose.
We
are old: we have nowhere to rush.
We
shall fluff the pillows of the past,
poke
the embers of the days to come,
talk
about what means the most,
as
the indolent daylight fades.
We
shall lay to rest our undying dead:
I
shall bury you, you will bury me.
5
To converse with the greats
To converse with the greats
by trying their blindfolds on;
to correspond with books
by rewriting them;
to edit holy edicts,
and at the midnight hour
to talk with the clock by tapping a wall
in the solitary confinement of the universe.
6
I am in love, hence free to live
I am in love, hence free to live
by heart, to ad lib as I caress.
A soul is light when full,
heavy when vacuous.
My soul is light. She is not afraid
to dance the agony alone,
for I was born wearing your shirt,
will come from the dead with that shirt on.
7
Multiplying in a column M by F
Multiplying in a column M by F
do we get one or two as a result?
May the body stay glued to the soul,
may the soul fear the body.
Do I ask too much? I only wish
the crucible of tenderness would melt
memories, and I would sleep, my cheek
pressed against your back, as on a motorbike . . .
No comments:
Post a Comment