Tuesday, January 04, 2011

عربده های جنایتبار حکومت اسلامی و تاوان خونبار ملت ما- گیل آوایی

عربده های جنایتبار حکومت اسلامی و تاوان خونبار ملت ما
حکومت اسلامی جز زبان زور نمی فهمد
گیل آوایی



بی هیچ پرده پوشی ای باید جنایتباری عربده جویانی که از موش مردگی ی دیروز به قدرت خونبار کنونی رسیده اندرا فریاد کرد. به هزار باره باید فریاد کرد. از آن جنایتهای دیرینه ی تاریخی از صدر اسلام با قاتلان ِ نیاکان ما که با عنوان نماینده، جانشین، امام و....خلیفه ی مسلمین گرفته تا لابه کنان عمامه بسری که چون انگلی از پیکر ملت و مملکت ما ارتزاق کرده اند و بر ما و همه ی دار و ندار ما تاخته اند.

گفتن از این عربده ها بدون هراس از آن جهنم عربزبان این حشرات و بی ترس از پل صراط و عذاب الهی و مزخرفاتی ازاین دست باید باشد و فراوان هم فریاد که تا ما باشیم و پای منبر و وعظ و خطابه این قاتلان نان به صدقه و خمس و ذکات و سهم امام خور! ننشینیم و به آیه و حدیث و تاخت و تازهای خرافه مستانه شان سر در لاک خرافه و بندگی و نفرت نبریم و از اصل و تبار و آیین و شناسه های ملی و تاریخی خود دور نشویم.

شاید گفتن ما در این حکومت خونبار گفتمان بدیهی باشد اما نسلهای آینده ی این آب و خاک باید در یابند که چه قاتلانی در پس این عبا و عمامه نهفته اند که در این دوره ی حساس و سرنوشت ساز ما و سرزمین ما را به تباهی برده و تیشه به ریشه ما زده و می زنند

یادمان باشند آن مسجد و منبر رفتنهای آخوندهایی همچون همین خمینی جلاد، همین مطهری ابله که آیینهای باستانی و ملی ما را به سخره می گرفتند و مردم ما پای منبر وعظ و خطابه اش به آنهمه توهین و ناسزا گوش فرا می دادند. یادمان باشد که روشنفکر اسلامی مان شریعتی ها بودند و هستند هنوز هم از همین دین و ایمان و اسلام جنایتکار، چگونه گلو می ترکانند و سفسطه وار جنایتهای رفته بر ما را ماست مالی و لاپوشانی کرده و می کنند

یادمان باشد که در این سرزمین، چه بی دریغ مهربانی کردیم و با همه چیز خود به میدان آمدیم اما تاراج شدیم، غارت شدیم و خیانت دیدیم. نمکشان خوراندیم و نمکدان شکستند. یادمان باشد که همین خامنه ای خرافه مست، همان آخوند زه وار در رفته موش مردنی ای است که به چنین خونخواری و جاه و مقام رسیده است

یادمان باشد که جلادان دیروز رئیس جمهور و نماینده مجلس و استاندار و فرماندار و امام جمعه امروزند. یادمان باشد که مرجع تقلید رفته در لاک هزار توی حوزه ی خود نامیده ی " علمیه!!" به خمس و ذکات و نان از بلاهت و خرافه خوردند، به ثروت نجومی و حسابهای میلیاردی رسیده اند و حکم به جنایتهای خونبار و قتل و غارت ما و سرزمین ما می دهند

یادمان باشد که احمدی نژادها همان بچه حزب الهی های دیروزند که پاداش جنایتهای دیروزشان را از ایت الله های امروز می گیرند

این جانیان که به هیچ تعبیر و تفسیر و آیه و دلیلی، لیاقت و شایستگی مقام و موقعیت و ثروت و کیا و بیا کنونی را ندارند، برای حفظ آن دست به هرجنایتی می زنند. چنین حاکمیت خونباری با سلام و صلوات نه تنها کنار رفتنی نیست بلکه چنین برخوردی از مقابل را نشانه ی قدرت و برازندگی خود می پندارد. این حکومت جز زبان زور نمی فهمد. وقتی در چنین حاکمیت کور و کر و لال، همه ی دار و ندار ما تاراج می رود، جوانان بی آینده ی ما یا در گوشه زندان شکنجه و تجاوز می شوند یا در گوشه ی بیغوله ای در آتش اعتیاد و بیکاری و فقر می سوزند، زنان و دختران بی پناه ما یا به فحشاء کشیده می شوندو یا در چنگال شوم کسانی از تبار همین حاکمان خرافه مست، اسیرند و راه به جایی نمی برند

وقتی گوش شنوایی نیست! آتش سلاح،باید فریاد ملت باشد. آتش خشمی که باید این جانیان را بزور بزیر بکشد

مرگ تدریجی در زندگی روزمرگی سه دهه از این حکومت بمراتب بدتر و تن دادن به سیه روزی بیش از پیش هزار بار بدتر از "مرگ یک بار شیون هم یکبار" است

ما هیچ راهی جز سرنگونی این حکومت نداریم. و این حکومت با سلام و صلوات رفتنی نیست. سرنوشت خود را خودمان بدست گیریم پیش از اینکه به چنان وضعیتی از نوع کره شمالی یا سرزمین ژنرالها(پاکستان) دچار شویم. از درون این حکومت هرکه با هر بینش و باور و حتی اصالت و درستکاری باشد، قادر به رهایی مان از این حکومت نیست. حکومت اسلامی در تعاریف متعارف یا کلاسیک سیاسی نمی گنجد. این حکومت یک حکومت دینی است! این حکومت یک حکومت الهی است! این حکومت نه به قانون بشری و ارزشهای جامعه انسانی پایبند است و نه اصولن به مردم تحت حاکمیت خود حساب پس می دهد! این حکومت با تاخیر هزار ساله بر سر کار است و همان منطق تقابل را می فهمد ! همان منطق زور را!
برای بزیر کشیدن این حکومت نحس و خونبار باید با زبان زور برخورد کرد
مردم ما از کارگر و کشاورز و کارمند گرفته تا نظامی و غیر نظامی در روزمرگی این حکومت، با پوست و گوشت و استخوان خویش هزار درد بی درمان در حکومت اسلامی را لمس کرده و در آن می سوزند. و دریغا با هر میدان آمدنی بخون کشیده شدند.

هر فریادی بقول همین جنایتکاران حاکم، با مشت آهنین پاسخ داده شده است هیچ صدای اعتراض و رسانه ای که حرف مردم بگوید در این حکومت نیست. وقتی چنین جنایت و خیانت و غارت و زورگویی حکومت اسلامی بر جزئی ترین نماد و نمود زندگی و شرف انسانی ما حاکم است! آیا نباید از خود دفاع نمود!؟

جوانان میهن مان بگویند آیا با زبان زور نباید با این جانیان روبرو شد!؟

تردیدی نیست که نه زمان، زمان گاندی است و نه ایران، هندوستان گاندی! نه زمان، زمان چه گواراست نه ایران کوبا و مکزیک وبولیوی!

اما

ما ایرانیان از دل هزاران ستیز تاریخی بیرون آمده ایم. ما وارثان ایرانزمینیم. ما پیش از اینکه هرچه یا هرکه باشیم، ایرانی هستیم. ما با تکیه بر خواستگاههای ملی/تاریخ/فرهنگی خود از وطن و شرف ملی ما در مقابل بی وطنان حاکم دفاع می کنیم بی آنکه در پی الگو یا شیوه ای بیرون یا نا همگون با تاریخ و فرهنگ و هویت ما باشیم.

مبارزه ما از دل باورهای ملی ما شکل می گیرد و با حاکمیت بی وطن و ضد ایرانی، بازبان زور که می فهمند، روبرو می شویم

آیا به این باور رسیده ایم!؟

یادمان باشد که در راه وطنمان بیش از هرچیز و پیش از هرچیز، مسئولیم. از وطن خود در مقابل حاکمان بی وطن که بر دار و ندار ما و سرزمین ما می تازند، دفاع کنیم

چنین باد

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم


با مهر



گیل آوایی
چهارده دی ماه 1389

No comments: