Wednesday, January 05, 2011

جنگ زرگرانه در حکومت اسلامی یا صد رحمت به سنگ پای قزوین! - گیل آوایی

آتش خشم ملت ما دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!
بازی های جنگ زرگرانه در حکومت اسلامی ماجراییست که از همان ابتدای این حکومت نحس، روندی حساب شده از سوی معرکه گردانان اصلی این حکومت شکل گرفت. از همان زمانی که خمینی پلید در تهدید دولت دست نشانده خودش گفت که می آید تهران و انقلابی عمل می کند!

از همان زمان سر در آوردن تدریجی جریانهای سیاسی از درون همین حکومت، آغاز شد که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای تحمیق و انحراف افکار طرفداران حزب الهی اش در مقابل سازمان مجاهدین خلق ایران جا انداخت و همانطور تداوم همین حرکت به سر درآوردن سردار سازندگی بقول نواله گیران فریبکار و سیاسی کاران ریاکار، اکبرشاه و امیرکبیر و....نام گرفت و دیدیم ماجرای روحانیون مبارز و اصلاح طلبان و مشارکت و......قارچهای سیاسی یکی از پی دیگری جای خالی احزاب راستین ِ سرکوب ِخونین شده، را گرفتند و در تکمیل چنین شیوه جنگ زرگرانه شان، مجال کوچکترین صدای اعتراض و اعلام وجود به احزاب و چهره های سیاسی راسیتن ندادند! از چپ ترین گرفته تا راست ترینش!

چهره هایی همچون پروانه و داریوش فروهررا چنان خونبار کشتند و دریغا از مجال اعتراضی بایسته از مردممان حتی دانشجویان ما در مقایسه با اعتراضاتشان به بستن روزنامه ای یا گفتن بالای چشم خاتمی ابروست! که می کردند!

و شرایط کنونی به اصطلاح مخالف حکومت، با پرچمداری همه ی آنهاییست که در روند سرکوب نیروهای سیاسی، سرکوب دانشگاهها، سرکوب شوراهای کارگری، اخراجها و دستگیریهای فله ای، جای خالی مخالف راستین را مزدورانه بازی کردند اما سرکوبها و ترورها و غارتها را زیر سیبیلی رد کردند! همین خاتمی ها و موسوی ها و کروبی ها و یزدی ها و نهضت آزادی و مشارکت و انقلاب اسلامی نبوی و فرزندان خلف این ریاکاران، روشنفکرنمایانی در شمایل طنز پرداز و روزنامه نگار و مفسر و تئوریسین، نقش بازی کردند و رسیدن به این مرحله که سگهای هار دیروز سهم انحصاری می خواهند و تیغ می کشند بر هر کس و هر جریانی که با آنها در این انحصار خواهی نباشند!

اما

ریاکاری همچنان باقی می ماند و جنگ زرگرانه ای که تو گویی این سرزمین قحط الرجال است و نه بوده حزب سیاسی ای و نه بوده مبارز و مخالفی راستین! استاد دانشگاه زندانی می شود! مرثیه خوان ابلهی میدان دار و شنکنجه گر قاتل سردبیر! و دم خروس همین مبارزان اصلاح طلب زمانی بیرون می زند که به همین حشرات مراجعه می کنند یا ارجاع می دهند! ( اینان چه فکر کرده اند!؟ ملت تا اینحد از عقل و هوش و واقع نگری عاجز مانده اند!؟)

یکی قطار اتمی اش بی ترمز می شود و یکی کف خواسته های اصلاح طب می گوید و این می شود فرهنگ سیاسی این حشرات که حتی نفس کشیدنشان در سرزمین بلازده ی ما، مایه حقارت و توهین به ایران و ایرانیست

از این نگاه است که تقابل با همه ی این حکومت خود را نشان می دهد.

از همین نگاه است که این چهره ها نه در پی رهایی از بختک حکومت ننگین اسلامی که چرخ زدن در دایره متعفن اسلام سیاسی شان آشکار می شود.

از همین نگاه است که جنبش سبز هم به مثابه انتحار پنجاه و هفت، ملت و مملکت ما را به خاک و خون می کشد و انقلاب دزد، بر همه ی دار و ندار این مردم حاکم می شود.

دیروز اگر به مرجع تقلید، به آیت الله، به سیدی که اولاد پیغمبر بود، مردمی با ایمان و باور دینی شان اعتماد کردند به این سیه روزی مرگبار رسیدند و اینک پس از آن آیت الله خون آشام، نوچه هایش ادای مخالف و اوپوزیسیون حکومت اسلامی را در می آورند و هزار درد ِکاری تر اینکه سازمانها و نیروهای سیاسی، با همه ی تجربه خونبار همین حاکمیت نحس با همین! چهره های درون ِهمین! حکومت قاتل و غارتگر و بی وطن، برای همین چهره ها!! آستین بالا می زنند و همان توهم را می پراکنند که تو گویی خمینی 1342 همان خمینی 1357 نبوده و موسوی دهه شصت موسوی امروز نیست و خاتمی روباه بدتر از همه شان هم!

طرح این گفتمان نه از آن روی است که مبارزه با حاکمیت سراپا خون و جنایت را تضعیف کنم یا بخواهم فریاد اعتراض به کسی یا کسانی بکشم که در تهدید و مرگ همین حکومت قرار گرفته اند، بلکه می خواهم همان اشتباه هماره را یادآور شوم که چشممان را نبندیم و نبینیم چیزی که واقعیت درونیشان است و باور نداشته باشیم که از کوزه همان بیرون نمی تراود که در اوست!!!! نه! به هزار خونگریه و خونفریاد نه!!! آیت الله اش را همینجور اندیشیدیم! آیت الله اش را همینجور که می خواستیم و دوست داشتیم ببینیم دیدیم نه آنجور که واقعیت اش بود!!! موسوی را آنجور که واقعیتش است ببینیم، کروبی را همانجور که است ببینیم نه اینجور که دوست داریم ببینیمش!

به همین دلیل باید آگاهانه برخورد کرد. باید آگاهانه دید. با همه این حکومت باید مبارزه کرد. سرنگونی تمام این حکومت مرز ِ راست و ناراست است. سرنگونی کل این حکومت مرز مبارزه و مبارز راستین با دروغین است

مردم ما بر پایه همان شعار که با موسوی تا آخر هستند اما به حکومت اسلامی بر نمی گردند! باید راه از چاه را بخوبی دریابند. تعصب کور و قهرمان سازی از کس یا کسانی که درونمایه قهرمانی ندارند! یک خودفریبی و تُف سربالاست!

دیروز اگر خواندن یک کتاب دشوار بود، دیروز اگر نوشتن یا پخش یک اعلامیه ساده خطر مرگ بود، امروز به سادگی آب خوردنی می توان با خبر بود. می توان دانست. می توان راست از ناراست را دریافت. می توان به سرعت برق و باد از رویدادها و دگرگونی ها و فریبکاریها و دزدیها و ریاکاری ها باخبر شد

بجای آفریدن و ستودن دون کیشوتهایی که جنگ با آسیابهای بادی در سر می پرورانند!!! از چهره های ملی و فرهیختگان وطنمان پشتیبانی کنیم!

چرا حکومت اسلامی از دادگاهی کردن موسوی و کروبی می هراسد اما وکیل و استاد دانشگاه و رهبران و فرهیختگان ملی را به هزار بلا و مرگ گرفتار می کند!؟ این نمونه تنها بیدارباش، یک بخود آمدن است یک نهیب زدن به خود است که یکی از پایه های هار شدن همین جانیان است و سوارشدنشان برگرده ما!

با هر دروغ و ریاکاری و تحقیر و توهین حکومت اسلامی بجنگیم. راههای مبارزه راستین با این حکومت از همین ستیزهای تا کنونی دشوارتر نیست. اینهمه خون داده ایم و به خون نشسته ایم! خون دادنهای ما این نبود که قاتلی به دادخواهی ما از قتلی که خود معرکه گردانش بوده رسیدگی کند! نداها و سهرابها و ترانه ها آنچنان خوبنار به خاک و خون کشیده نشدند که به خبرگان و مراجع تقلید و خامنه ای جنایتکار و دار و دسته های حقیرش شکایت برده شود یا پند و اندرز داده شود که چه کنند چه نکنند!

انحرافها همینهایند! ریاکاریها همینهایند!

اگر رسیدگی به قتل و سرکوب مردم بی دفاع مورد نظر راستین همین مخالفان یا بقول خودشان همراهان جنبش سبز بود! باید از یک دادگاه و یک دادرسی بی طرف بین المللی درخواست می شد! برای برسی تقلب و دزدیدن آراء مردم، باید از سازمان ملل درخواست می شد نه از همان کارگردانان اصلی این ماجرای رسوا!!

چرا نکردند!؟ چرا نمی کنند!؟

هم اینک هم باید از سازمان ملل برای همین منظور درخواست کنند

مشخصن می گویم آقایان موسوی و کروبی چرا چنین نکردند؟ چرا چنین خواستی را مصرانه دنبال نمی کنند؟

بجای آمادگی برای دادگاهی علنی از سازمان ملل برای برسی و تحقیق کمک بخواهد!

هم اینک باید به قتلها و ترورها و شکنجه ها و پایمال کردن حقوق انسانی و سرکوب باورمندان به اسلام غیر حکومت اسلامی از سوی سازمان ملل بررسی شود

چرا نمی شود!؟

چرا چنین اقدامی نمی کنند!؟

چرا بحثهای انحرافی پیش کشانده می شود؟ اگر تا کنون زنده مانده اند نه بخاطر قدرت خودشان است بلکه از همین مردم به پا خواسته می هراسند!

اینهمه جانهای شیفته به خاک و خون کشیده نشدند که این حضرات ننه من غریبم در بیاورند و از جانیانی همچون خامنه ای و مجلس شورایش و مجلس خبرگانش و ......... با واسطه بازی و این مرجع تقید آن آخوند و آیت الله کردن، درخواست رسیدگی و تغییر شیوه حکومت نمایند! مگر همه اینها از آغاز تا انتها نبودند!؟ مگر می شود طراح قتل و غارت و جنایت به جرایم و جنایات خود رسیدگی کند!؟ اینها خودشان را به نفهمی زده اند یا مردم را تا این حد ناآگاه پنداشته اند!؟

همینها ریاکاریست

همینها فریبکاریست

همینها نشان از سر در یک آخور داشتن است!

کل این حکومت قاتل است. همه ی تار و پود این حکومت جنایتکار است. چنین حکومت با حاکمان قاتل و دزد و جنایتکارش، صلاحیت دادرسی یا دادگاهی را ندارد. هر چه هست و هر دادرسی یا دادگاهی اگر که باید، باید از بیرون این حکومت باشد. بیرون حکومتی که این جانیان در مقابلش پاسخگو باشند! فرزندان به خاک و خون کشیده شده ی ایران از حریری لبنان کمتر نیستند! اقای موسوی و کروبی هم حسن نصرالله نیستند که از بیم دست داشتن در جنایت از رای دادگاه بهراسند!

کمترین خواسته مردم دادرسی بی طرفانه است نسبت به جنایتهایی که حکومت اسلامی مرتکب شده است نه آنکه آقای خاتمی عوامفریبی می کند. این حکومت قاتل خود قتل کرده است کجا صلاحیت یا حتی ماهیت ازادی دادن و فانونمداری دارد!؟ (خاتمی مردم را تحمیق نکند خود به حماقت زدن حرف دیگریست!)

با توجه به موج همدردی و همبستگی بین المللی ای که ایجاد شده، سازمان ملل و مجامع دیگر بین المللی را به دادخواهی فرا بخوانند تا به اینهمه جنایتی که برما رفته رسیدگی کنند! این خواسته ای نیست که همین اقایان ِ همراه جنبش سبز نتوانند بکنند!

چرا به این خواسته عمل نکردند و نمی کنند!؟

آیا مردم ایران سزاوار اینهمه ریاکاری و فریبکاری و غارتند!؟

آن خمینی خون آشام در اشک شوق مردم آمد و در منجلاب رفت! ایا همه اینها چنین سرنوشتی باید داشته باشند!؟

همه ی حکومت اسلامی روزی اسیر آتش خشم و دادخواهی ملت ایران خواهند شد.

آتش خشم ملت ما دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!





گیل آوایی

www.shooram.blogspot.com

15 دیماه 1389



No comments: