Sunday, January 02, 2011

حکومت اسلامی باید برود چه بخواهد چه نخواهد- گیل آوایی

حکومت اسلامی چونان دیوانه ای که باورش شده است با عربده کشیدنها و جنایتباریهایش میدان قرق کرده است و هر کتک و تنبیه و کوتاه آمدنهای مصلحت اندیشانه ی بسیاری حتی از درون خود را نشان ِ قدرت خود و ضعف مقابل می بیند، با انکارخودفریبانه و ریاکارانه ای در واقعیت هولناکی دست و پا می زند و ابلهانه خواهان ضربه دیگریست مصداق آن دیوانه ای که از زورمندی کتک بخورد و بگوید اگر می توانی یکی دیگر بزن! اما شوربختی ِ این دیوانه هار، دامنگیر یک ملت و یک مملکت شده است. تاوان چنین دیوانگیهای حکومت هار ِ اسلامی را نه فقط خود حکومت و حکومتیان می دهند بلکه سرنوشت یک ملت و مملکت در چنان خطر هولناکی دست و پا می زند که حتی تصور آن تن هر آدمی را می لرزاند.
یک مشت دیوانه، یک مشت خرافاتی، یک مشت دزد بی همه چیز! جان و مال و مملکت و آینده ی همه این سرزمین را به ریاکاری و فریب و دروغ و غارت، نشسته اند. آنانی که معرکه گردانان اصلی در این حکومت سراپا خون و خیانتند، بخوبی می دانند چه در انتظارشان است و درکابوس بلای خونبار آن، که دامن همه شان را می گیرد، بسر می برند و شگفتا همه آنچه که روی می دهد، این بی وطنان برای از دست دادن هر فرصتی، هیچ فرصتی را از دست نمی دهند! و در بلاهتی این چنین مملکت و ملت ما را در یک شرایط بسیار بسیار خطرناک و آینده سوز و همه چیز برباد ده، گرفتار کرده اند.
شرایط ما و وطن ما بسیار حساس و خطرناک است
واقعیت این است که حکومت اسلامی با همه جان کندنهایش که بر سر قدرت بماند، رفتنی است. خودشان می دانند، ما می دانیم، همه ی دنیا می دانند. و اما چگونه رفتن این حکومت است که همه ی ما را هشدار می دهد و به میدان می خواند. همه ی ما از هر اندیشه و مرامی که باشیم در چنین لب پرتگاهی، برای نجات کنون و آینده ی این آب وخاک باید بدور از هر اما و اگر و شاید، بر پایه اصول ملی و میهنی وارد کارزار همبسته و فراگیر شویم. هرچه در این حرکت ملی و میهنی کوتاهی کنیم به هر دلیل وشکلی که باشد، یک اشتباه دردناک ملی است اگر خیانتش ندانیم.
فردای ایران در یک روند هولناکِ بسیار تیره و تار است. آنانی که در هرم حکومت مالیخولیای صاحب زمانی به نواله ی بیشتر خیانت و غارت مشغولند، نه شرافت انسانی، نه اخلاقی و نه اصولن رگی ملی در آنان است! اینان در خرافه ی بلاهت و جهالتی که قرنها در زاد وآفرینش شان تاخیر دارند، به هیچ اصل و اصول و پایه ای جز چاپیدن و ریاکاری و خرافه و کلاه شرعی برای هرچه بیشتر دامن زدن به این حاکمیت ریاکارانه و نحس اسلامی پایبند نیستند. اینان بمعنی واقعی کلمه، لمپنانی بی بته هستند که با تو سری! خنده ی مشمئزکننده ای سر می دهند و باد به پرچمانه ارتزاق می کنند.
نگاهی به صف بندیهای بین المللی از یک سو و ساختار جهنمی حکومت در داخل با آن شکل گیری پس از آخرین افتضاحات موسوم به انتخابات ریاست جمهوری و اتحاد عمل و برخوردهای بی سابقه کشورهای قابل حساب در معادلات بین المللی، از سوی دیگر؛ رسیدن به پرتگاه تعیین تکلیف را در چشم انداز بسیار نزدیک قرار می دهد که این میانه سرنوشت ِ فقط و فقط میهن ما و ملت ماست که جانمایه ی همه فریادهای این قلم و بسیارانی دیگر است.
آنانیکه به نیروهای خارجی و سرنگونی حکومت اسلامی دل بسته اند بی شباهت به بی مسئولیتی همین جانیانی نیستند که قدرت به هرقیمت را تن داده و به هرجنایت و خیانت و غارت و ریاکاری دست می زنند که به عمر این حکومت نحس بیافزایند. به زبانی دیگر حاکمان اسلامی ِگرفتار در مالیخولیای صاحب زمانشان، روی سکه ای هستند که روی دیگر آن کسانی یا جریانهایی که امید به نیروهای خارجی بسته اند تا این حکومت را به زیر بکشند.
نیروهای خارجی تحت هیچ شرایطی برای آزادی و منافع ملی ما خون سربازانش را بزمین نمی ریزند. نیروهای خارجی فقط و فقط بدنبال منافع خود و پرهیز از دو شکل حکومت در ایران وارد عمل می شوند
یک: پرهیز از یک حاکمیت دمکراتیک و ملی که صد البته تن به چپاول و غارت و عقب ماندگی ایران و ایرانی نمی دهد
دو: ماندگاری همین حکومت با بحران آفرینیها و ماجراجویی های غیرقابل مدیریت و مهار است
شرایط کنونی میهن ما به همان اندازه که حساس و خطرناک و سرنوشت ساز است، به همان اندازه نیز میدان برای مبارزه گشوده است و در مرحله ای قرارمان می دهد که هم از حکومت خونبار اسلامی رهایی یابیم و هم از سرنوشت شومی جلوگیری کنیم که اگر این حکومت بدست نیروهای بیگانه بزیر کشیده شود.
شرایط پس از به میدان آمدن مردم در بویژه پس از یک دست شدن قدرت در حکومت اسلامی (موسوم به کودتا)، از نگاه بین المللی، هیچگاه صف بندی کشورهای خارجی بدینگونه نبوده است و در داخل نیز حرکت مردم در ستیز با حکومت اسلامی به حضور سراسری و مبارزه هماهنگ، چنین نبوده که هست. نمونه های محکومیتها و قطع رابطه و تحریم و همسویی جهانی با مبارزه مردم تحول بزرگی است که پیشتر از آن برخوردار نبوده ایم. به عبارتی دیگر هم از درون( ملی) و هم از برون ( بین المللی) شرایط کنونی با گذشته متفاوت بوده و سرنگونی این حکومت را عملی می کند.
برای جایگزینی یا تغییر ساختار کنونی سیاسی در ایران با سمت و سویی که منافع ملی ایران تامین گردد، تنها عامل و نیرویی که قادر به تنظیم معادلات مربوط به وطن ما در سطح ملی و بین المللی باشد، نیرویی ملی با عزمی عملگرایانه، کارآمد در مبارزه ای سازمانیافته و هدفمند است.
و در کمترین و عملگرایانه ترین شکلی که بتوان مبارزه ای همبسته و فراگیر داشت، همپا و همراه و همزمان مردم بودن با درونمایه راهبری راستین جهت دور داشتن جریانهای ریاکار و پوپولیست است. خواستها واصرار ِ این زمانی به اصولی که بسیار فراتر از شرایط مشخص کنونی و خاص فضایی دمکراتیک با امنیتهای لازم اجتماعی/سیاسی/فرهنگی است نه تنها به پریشانی و آشفتگی و پراکنده کاری دامن زده می شود بلکه ماندن در همان چرخه سه دهه ی گذشته بدست می دهد. کمکاری یا دور ماندن چنین نیروی راستین ملی و هدفمند، میدان به نابجایان، ناروایان و متوهمانی می دهد که سواری بنوبت می گیرند از مردمی که سه دهه تاوان فریبکاری یک آیت الله خون آشام را داده اند.
آنچه که از دهان برخی چون گروههایی بنام اصلاح طلب یا همراهان جنبش سبز تلاش می کنند که جا اندخته شود، تداوم رسمیت دادن به حکومت اسلامی و گشت و بازگشت در دایره ی بسته و متعفن همین حکومت است. حکومتی که نه قانونش با زمانه ی کنون همخوانی دارد، نه باورش با جهان امروز هماهنگ است و نه اصولن با ملیت و هویت ایرانی سازگار است. سخن از آزادی در این حکومت با قانون اساسی حکومت اسلامی، مصداق کامل منار و گنجشک است! و گردن گذاشتن به انتخابات در این حکومت ِسراپا ننگ و حقارت و ریاکاری، دور کردن قاتلان فرزندان این آب و خاک از مجازات، رهانیدن حکومت اسلامی از سرنگونی محتومش است. سخنانی از نوع آزادی و اجرای قانون وقانونمداری و ازادی زندانیان سیاسی در مسیر همان گفتمان یاران برون مرزی این جاهلان است که از کیسه خلیفه می بخشند و فراموش نمی کنند! اینان خود را به چنان فریبکاری خودشیفته ای زده اند که آدمی انگشت به دهان حیران می ماند با اینهمه جنایت و غارت و خانه خرابی، چه می گویند و چه می کوشند!خانه از پای بست ویران است، خواجه در فکر نقش ایوان است! این حکومت به چنان مرحله از آلودگی، پلیدی، ریاکاری و رشد سگهای هاری رسیده است که تنها راه نجات از این باتلاق متعفن، خشکاندن کل باتلاق است. و این همان ناگزیری ای است که بر سر حکومت اسلامی چه بخواهد چه نخواهد، خواهد آمد.
و بر همه ما ایرانیان است که تکلیف این حکومت ننگ و تحقیر را خود روشن کنیم پیش از آنکه دیگرانی کنند که بود و نبود ما و منافع ملی ما در نظرگاهشان هیچ جایی ندارد. ما می توانیم و همه ی امکانات آن را نیز در اختیار داریم. بخود آمدن و به خود تکیه کردن و از انحصارگرایی و دگم اندیشی پرهیز نمودن، چشم به بیگانه نداشتن، بایسته های چنین بخودآمدن است. در شرایط کنونی سرنگونی همه ی حکومت اسلامی مرز بین دوست و دشمن و نیز همراه ِنیمه راه است.

با مهر

گیل آوایی
دوازده دیماه 89



No comments: