Thursday, December 16, 2010

چرا قاتلان شریفترین فرزندان این آب و خاک را بزک می کنیم و با این همه تجربه های خونبار هنوز گرد این جانیان، الله اکبر و حسین حسین می گوییم!؟ - گیل آوایی

چرا قاتلان شریفترین فرزندان این آب و خاک را بزک می کنیم و با این همه تجربه های خونبار هنوز گرد این جانیان، الله اکبر و حسین حسین می گوییم!؟


تردیدی نیست که ملاک آزادی و حقوق انسانی و کرامت انسان از نگاه همه ی آنانی که برای برقراری یک جامعه ی آزاد و مردم سالار مبارزه می کنند با آنچه که حکومت اسلامی نعره می کشد و لابه می کند، تفاوت صدو هشتاد درجه ای دارد و کاملن در دو سوی نیکی و پلیدی قرار می گیرد اما در چند و چون چنین ملاک و نگاه به انسان و کرامت انسانی به تفکر و باورهای شخص بر می گردد که آنرا تبیین می کند یکی از تجربه های خونبار ما ایرانیان از سر گذراندن نشیب و فرازهای همین مقوله است در تب و تاب جامعه ی ما که اگر از دورهای آن بگذریم و به همین سه دهه از حاکمیت خونبار اسلامی نگاه کنیم در می یابیم که هر آنچه بر سر ما و سرزمین ما آوار شده و حرمت و کرامت از جامعه و مردم ما زدوده است، ملاکهای دینی یا در یک کلام همان بینش آخوندی به جامعه و فرهنگ و انسان است.

اگر یادمان باشد زمانی اکبر محمدی در اوین فریاد نسل جوانمان را دلیرانه سر داد و بیرحمانه سلاخی شد و در همان زمان اکبر گنجی را داشتیم در کش و قوس اعتصاب غذا و عالی جنابان سرخ و خاکستری پوشش اما آن اکبر محمدی را بر نتافتند ولی این اکبر گنجی را با همه وکیل و بوق و کرنا نگه داشتند و سرانجام به این سوی جهان پرتاب کردند که دیدیم و شنیدیم همان سفسطه های اکبر گنجی را با بخشیدن و فراموش نکردن یعنی همان بخشش از کیسه خلیفه ای که پرده از پشت ماجرا کشید که جانیان اگرگوشت هم را بخورند استخوان را دور نمی ریزند مصداق همان شهید لاجوری گفتن از دهان خاتمی و خفقان گرفتنش در ماجرای پر کشیدن بزرگترین شاعر سرزمینمان شاملو!

و حال همین ماجرا را بی آنکه دلم بخواهد باز می یابم با ماجرای محمد نوریزاد با همان نگاههای اسلام سیاسی و جهنمی که همین اسلام سراسر نفرت و انتقام و فریبکاری و زندگی الله بختکی، قسمت ما و سرزمین مان کرده است تو گویی که از این منجلاب متعفن آخوندی جز این هم برنمی آید

همه این نمونه ها را وقتی کنار هم می گذاریم بروشنی در می یابیم که گرایشهای همین دین سراپا تعفن و نفرت و انتقام و ریاکاری سوار بر گرده بسیارانی می شود که در خفقان خونبار حکومت همین اسلام جهنمی در چنبره ی فرهنگ و تفکری که اشاره رفت؛ راه رهایی می جویند و این خود دردهزار باره را هوار می کند که از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد!؟

فریب خوردن و لاپوشانی کردن و نگفتنها و آشکارنکردنهای هولناک همان بلایی را بر سر ما و سرزمین ما آوار می کند که تاوانش را از اوینها تا خاورانهای وطنمان داده ایم و اگر بخود نیاییم و خود بازنیابیم و به ارزشها و ملاکهای ریشه ای /تاریخی/ملی خود باز نگردیم، اسیر همین جانورانی می شویم که شوربختی و سیه روزی هزار و چهارصدساله را به همان فریبکاریهای هزار رنگ تاکنونی به سرزمینمان و مردممان تحمیل می کنند!

واقعیت این است که اگر همان تلاشهای در ستیز با حکومت پهلوی و شناخت امپریالیسم و سوسیالیسم ، صرف شناخت راستین تاریخ و فرهنگ و مردم خودمان می شد و در می یافتیم که همین تفکر و فرهنگ دین سیاسی چه جهنمی در چنته دارد، به هزار فریاد تن به خون آشامی همچون خمینی نمی دادیم. و این تجربه خونبار به هزار زبان هوارمان باید بدهد که عطای این فرهنگ و تفکر دین سیاسی را به لقایش ببخشیم و از حسین و یزید بازی و اشکهای ابلهانه یا حسین یاحسین دست برداریم و به خود و سرزمین خود و ریشه های ملی و تاریخی مان بازگردیم تا بتوانیم این اهرمینان هزار چهره را به گور بایسته شان بسپاریم

براستی با کدام منطق و شناسه و ضرورتی، از قاتلان و شکنجه گران و دین خویان خرافه مست، اسطوره می سازیم!؟ چرا قاتلان شریفترین فرزندان این آب و خاک را بزک می کنیم و با این همه تجربه های خونبار هنوز گرد این جانیان، الله اکبر و حسین حسین می گوییم!؟

آیا وطنمان از چهره های راستین ملی تهیست!؟

آیا خفقان و سرکوب و پریشانیهای خونبار در حکومت اسلامی باید ما را در یک منجلاب متعفن فروتر برد!؟

بی تردید ایران ماندگار است و ایرانی راه خود را خواهد رفت اما هرچه زودتر بخود آییم و خود را بیابیم، از تاوان دادنهای هولناک بیشتر جلوگیری خواهیم کرد.

با مهر

گیل آوایی

پنجشنبه 25 آذر 1389



No comments: