Sunday, August 02, 2009

آقای موسوی مهمان از مهمان خوشش نمی آید، صاحبخانه از هر دو

آقای موسوی مهمان از مهمان خوشش نمی آید، صاحبخانه از هر دو
گیل آوایی

آقای میرحسین موسوی به شما که در جهنم بوجود آمده خطر کرده اید و همپا و همراه مردم در مقابل جانیانی که به جان همه افتاده اند، ایستاده اید، احترام می گذارم و تا همینجا هم پایمردی شما را می ستایم اما علیرغم این احترام و ستودن، اجازه دهید بگویم که " جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" که تکرار همان گفته آیت الله خمینی در انتحار رفراندومی " جمهوری اسلامی آری یا نه" که در مقابل طرح " جمهوری دمکراتیک اسلامی " مهندس مهدی بازرگان، موضع گرفته بود؛ است، همان جمهوری اسلامی ایست که فرزندان خلف آن اینک شمشیر علیه همه شما و ما و سرزمین ما از رو بسته اند. ( می گویم فرزندان خلف، برای اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست)
اینان دست آموزان همان خمینی و همین خامنه ای و رفسنجانی هستند. اینان همان گروهی هستند که اولین گامشان خانه نشین کردن و کشتن آیت الله شریعتمداری بود. همانانی که امثال خلخالی ها و هادی غفاری ها بدنبالشان می کشیدند و بالاییها به به چه چه می گفتند.
"جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر"، همان حکومتی است که در دهه شصت خاورانها از فرزندان این اب و خاک برپاکرد که داغ جگرسوز آن هنوز مادران بسیاری را برای دادخواهی بانتظار زنده نگه داشته است.
براستی سی سال پیش کسانی همچون احمدی نژادها، فیروزابادی ها، رادان ها، مرتضوی ها و بسیاری از نواله گیرهای جانی از این دست چند سالشان بود!؟ اینان در کدام نظام با کدام تفکر و با کدام پشتیبانی و شاباشها به اینجا رسیده اند!؟
آیا این جانیان همانانی نیستند که از شاباش خوش خدمتی ها و ترورها و قتلهای زنجیره ای و تجاوز و شکنجه واسید پاشی به دختران و زنان ما به اینجا رسیده اند؟
آیا جمهوری اسلامی با پشتیبانی و حمایت این جانیان، کارگران و دانشجویان و زنان و مردان این سرزمین را سرکوب نکرد!؟
آیا " جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر" مسئول اصلی پروراندن این جانیان نیست!؟
همین مارهای افعی شده در آستین همین رفسنجانی و مصباح و خامنه ای و خاتمی و دستغیب و اردبیلی و........پرورش یافته اند. همین جانیان فرزندان خلف جمهوری اسلامی هستند که امروز از انحصار طلبی شان، بر پرورندگان اصلی خود شمشیر کشیده اند.
آقای موسوی، این جمهوری اسلامی با این تفکر و فرهنگ و بینش دین سیاسی، ریشه اصلی جانیانیست که امروز هار شده اند و بجان کسانی از جمله شما و رفسنجانی و خاتمی افتاده اند. تفکر و باور دین سیاسی، چیزی جز نفرت و انتقام و کشتن و شکنجه و سرکوب و فقر و تضادهای کمرشکن، دست آورد دیگری ندارد. حال هر امام یا امامزاده ای هم که بخواهد در راس آن قرار گیرد.
مشکل اصلی سرزمین ما و مردم ما و متفکران درون و بیرون حکومت اسلامی، دین سیاسی است. شما نه اولین و نه آخرینش هستید. اگر که باید به سیه روزی ملت و مملکت پایان داد، باید که به راهکارهای منطقی و علمی که از دین سیاسی بکلی فاصله دارد، روی آورد.
آقای موسوی عزیز، تا کنون هر به میدان آمدنی از سوی مردم، با هدف ِ فروپاشیدن جمهوری اسلامی ( به باور این قلم حکومت اسلامی) با هر کلمه بیش و کمش بوده است. مردم از این حکومت!، از این دین سیاسی!، از این سیه روزی و روزمرگی به جان آمده اند. مردم از دروغ و فریب و دزدی و کولی دادن یکی پس از دیگر بنوبت، بیزارند.
آقای موسوی، از نیروی بی پایان مردمی در جهت آزادی و زندگی انسانی بهره بگیرید پیش از آنکه دیر شود. راه برگشتی برای هیچکدام از دو سوی این ماجرا وجود ندارد. نه خامنه ای و جنایتکاران همراهش، راه برگشت دارند و نه شما و همراهان شما. در این میان نیروی مردمی تنها تعیین کننده سرنوشت این رو در رویی و برون رفت از بختک نحس اسلامی است که گرفتار آمده ایم. از این نیرو بدرستی بهره بگیرید.
چند و چون این کار با خودتان است و انتخابش هم!
آقای موسوی
مهمان از مهمان خوشش نمی آید و صاحبخانه ازهر دوتا
و مردم صاحبخانه اصلی این مرز و بومند.

با احترام

گیل آوایی
دوم آگوست 2009

No comments: