Tuesday, July 28, 2009

شعار سرنگونی حکومت اسلامی، نقطه ی پالایش عناصر ناهمسو با مردم است.

شعار سرنگونی حکومت اسلامی نقطه پالایش عناصر ناهمسو با مردم است
گیل آوایی

زمان موعظه و پند و پیشنهاد نیست. زمان، زمان دادخواهیست. زمان، زمان جمع کردن بساط مشتی آخوند جنایتکار است که هزار سال تاخیر در تولدش دارد.
مشکل ما ایرانیان، احمدی نژاد یا خامنه ای نیست. این جانوران حقیر تر آز آنند که مشکل به حساب آیند. مشکل تفکر دین سیاسی است. مشکل حاکمیت با ساختار اسلامی است. مشکل قوانین و راهکارهای دینی در مقوله های فرهنگی/اجتماعی/اقتصادیست. مشکل مدیریت الله بختکی دینی است که رهبرش راه چاره از چاه جمکران می جوید، مجلس اش تایید از صاحب زمان می گیرد، فرمانده ی نیروهای مسلح اش نامه به صاحب زمان می نویسد، رئیس جمهورش هاله نور می بیند و مدیریت جهانی ادعا می کند، رئیس مصلحتش به خدا پناه می برد و سرانجام آیت الله های خیرخواه اش، پیش از اینکه نگران سرنوشت مملکت و جان مردم ما باشند، نگران اسلام نازنینشانند و نظام (نا)مقدس اش!
بساط این فریبکاریها و بلبشوییهای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و علمی را بر هم زنیم که دنبال این جانیان بودن و چشمداشت اینکه از این حشرات مفری یافت شود، چیزی جز خود فریباندن و غلتیدن در منجلاب متعفن دین سیاسی نیست.
واقعیت این است که همه ی توانمندیها و امکانات برای سرنگونی حکومت اسلامی را در اختیار داریم. مماشات و ملاحظه کاریها راه به جایی نمی برد. بافرزندان ما در بیدادگاههای این جانیان با مماشات و ملاحظه کاری برخورد نمی شود. روزی نیست که از کشته های فرزندان شکنجه شده ی ما پُشته نسازند. روزی نیست که پدر یا مادری پیکر بخون خفته عزیز دلبندش را تحویل نگیرد، تازه با داغ و خون ِجگری که به سوگ می نشیند برای گرفتن پیکر فرزندش، مورد عتاب و باج خواهی نیز قرار می گیرد.
فرزندان ما به چه گناهی چنین سلاخی می شوند!؟ مزدوران نواله گیری که بی رحمانه به جان عزیزانمان افتاده اند از کدام سرجنایتکاری فرمان می گیرد!؟ کدام باور و اعتقاد و نظم و نظامیست که چنین جنایتهای هولناکی را روا می دارد!؟ اینان پروردگان کدام دین و مکتب و تفکر و فرهنگند!؟
مردم!
هیچ آخوند با یا بی عمامه ای قادر نیست از چنین جنایتهایی در حکومت نحس اسلامی جلوگیری کند. این جنایتها با آگاهی ی همه کسانی که دستی در آتش اسلامی در ایران دارند، صورت می گیرد و خود شان هم بهتر از هر کسی از این جنایتهای هولناک با خبرند.
مردم!
نه موسوی، نه رفسنجانی، نه منتظری، نه خاتمی نه خامنه ای، نه نهضت آزادی و نه احزاب کیلویی بیرون آمده از درون حکومت اسلامی، قادر است ایران را از بختک حکومت اسلامی خلاص کند. همه این ها در مقطع خفقان و سرکوب و شقه شقه شدن کنونی حکومت اسلامی، های و هویی سر داده اند. هیچکدام اینان ظرفیت فکری و برنامه عملی برای رهایی از سیه روزی سه دهه از حکومت اسلامی را ندارند. بسیاری از اینان آموزگاران راستین جنایتکاران در بیدادگاههای حکومت اسلامی اند که چنین جنایتهای هولناک را بر سر فرزندان اسیر ما آوار می کنند. چهره هایی از نوع احمدی نژادها، مرتضوی ها، رادان ها، فیروزآبادیها، همه و همه دست پروردگان همین حضرات هستند.
اگر منافع کوتاه مدت کسانی از نوع رفسنجانی و موسوی و خاتمی سبب همسویی با مردم را فراهم آورده است، این بدان معنا نیست که اینان همان هدفی را دنبال می کنند که مردم با خون فرزندان خود فریاد می کنند. همسویی کنونی اینان مقطعی و در راستای تقابل با سگهای هاری همچون فیروزآبادیهای تکیه داده بر نیروی سرکوب است. بی هیچ تردیدی، شدت گرفتن اعتراضات و از هم پاشی بیشتر شیرازه مدیریتی در حکومت اسلامی، اینان را در کنار هم قرار خواهد داد و در مهار اعتراضات و ناکارآمد کردن مردم در رسیدن به خواستهایشان، متحدشان خواهد کرد.
موسوی، خاتمی، رفسنجانی، بنا به اعتراف خودشان، خارج از نظام و قانون اساسی و کلیت حکومت اسلامی نیستند و به آن متعهدند. به اعتراف خود ِ خامنه ای، اینان از مدیران نظامند!
قانون اساسی ای که موسوی بر آن پای می فشارد، همان قانونیست که ولایت فقیه تاکنونی را رسمیت داده است. همان قانونیست که اساس و ساختار این حکومت جنایتکار در چارچوب آن موجودیت داشته است. این قانون همان اسارت ایران در سه دهه از سیه روزی اسلامیست.
گفتن ندارد که ضرورت شرایط پیش آمده، همسویی ای را اجتناب ناپذیر کرده است که کسانی مانند موسوی و خاتمی و رفسنجانی را در مسیر جنبش آزادیخواهانه مردم قرار داده است اما با همان هوشیاری که از شعار " رای ما چه شد" به " مرگ بر دیکتاتور" رسیده ایم!
شعار سرنگونی حکومت اسلامی، نقطه ی پالایش عناصر ناهمسو با مردم است.
با هوشیاری صف مبارزه خود را شفافتر پالایش کنیم.


گیل آوایی
28 جولای 2009

No comments: