Tuesday, March 10, 2009

چیزی عوض نشده

نه
هیچ چیز عوض نشده
جز سکوت زمستانی خاک
و یک هوار
گلوپاره تر هوا می شود

نگاه کن
جنگل به تازگی ِ هر بهار
عزادار است هنوز
سبزانه سوگ می شورد به شورش باد
هو هو ی اسبان بی سوار
سرداران سربدار
خاوران خاوران
خاک می جنبانند

هر آدینه بامداد
در آینه
هر آینه
چه مات مانده ایم

آه
این دشت
گستره کدام سوگوارگی
آه می کشد
و ما
از آتش کدام آزمون ِ چرخه به تکرار
باید بگذریم!؟

نه
هیچ چیز عوض نشده
هنوز این خاک
سیاهی می درد
بی آفتابخیز در چنته

دستان ما
چه بی تاب
از پی یک انفجار
له له می زند
سیاهکل
آمل
اورامان

های
هیچ چیز عوض نشده
باز
کاش
جنگلی به یک فرمان آتش
بگیرانیم
.

No comments: