Sunday, March 06, 2011

مافیای الله، برایند سه دهه از حاکمیت دینی است و جنایتبار بودن اسلام سیاسی در ایران - گیل آوایی




جنایتهای جاری در وطنمان به حدی هولناک است که آدمی وا می ماند از دینی که چنین جنایتکارانی از آن برآمده اند. و گریه بار تر اینکه روند جنایتها بگونه ای شده است که انگار حضرات آیات عظام، همانهایی نبوده اند که سه دهه از قتل و غارت و ریاکاری حکومت اسلامی را ناظر بوده اند و قتلهای خونبار این حکومت را دیده اند!
این روزها دامنه لمپنیسم الله درِ خانه ی آیت الله هاو منادیان اسلام و اصل و فرع آن را زده است و سراغ آنها نیز آمده است اما تعجب انگیز اینکه چنان برخورد می کنند که گویی این حکومت جهل و جنایت ِالله، دست پخت همین حضرات نبوده و نیست!
نمی دانم اینان تا کنون چه می کردند!؟ شاید برخی ایراد بگیرند که در شرایط کنونی مبارزه، برخورد با ریاکاری آیت الله ها و اصولن کسانی از این دین و حکومت که با جنبش سبز همراهی می کنند، یک اشتباه و باعث تضعیف جبهه مبارزه با حکومت اسلامی می شود.
شاید بخشی از این برخورد درست باشد. شاید همین اعتراضی که از اینان سر می زند، بهتر از سکوتشان باشد! ولی نباید دچار توهم به این حضرات شد! اینان نه به جنایتهای رفته به ملت ما که به برخوردهای همین یکی دو ساله را آنهم آنچه که بر خودی هاشان رفته اعتراض می کنند!
مگر خامنه ای، دیروز رهبر این لمپن الله ها شده است!؟
مگر مافیای جنایتکاران اسلامی، یک شبه بوجود آمده است!؟ 
مگر اینهایی که هم اکنون وزیر و وکیل و رئیس شده اند، در همین یکی دو ساله در این حکومت سر بر آورده اند!؟
خامنه ای از همان ابتدای این حکومت ِخون و نفرت و انتقام بوده است. خامنه ای همان آخوند زه وار در رفته با همان بلاهت و حقارت است. جنتی، مصباح، یزدی و..................همه ی این ابلهان دزد ِ ریاکار، از همان ابتدای این حکومت بوده اند! همه اینان از آن خمینی خون آشام گرفته تا همین حضرات! آموزگاران و پرورش دهندگان راستین ِجوجه حزب اللهی های دیروزند که امروز رئیس جمهور، ریاست قویه قضاییه، رئیس مجلس چاپلوسان ریاکار، سردار سپاه، رئیس بسیج و سگهای هار لباس شخصی  و نیروهای سرخودند! اینها از همان تبار حسن و حسین و علی و تقی و نقی هستند! همانهایند!  همان جانیان! همان ننگی که تا امروز گندشان دامن بشریت را گرفته است.
اینها یک شبه خلق نشده اند که برخورد اعتراضی آیت الله ها را توجیه نمود! برخورد با فائزه رفسنجانی آب در لانه ی این مورچگان ریخته اما زنان و دختران ما که اینهمه بیرحمانه سرکوب، تجاوز، شکنجه و اعدام شده اند، چه!؟ صدای این آیت الله چرا در نیامد!؟  
خاورانهای وطنمان هنوز از داغ شریفترین فرزندانمان خون می گرید!
هنوز داغ ندا را بر دل خود داریم، هنوز ترانه موسوی را با همه ی بی پناهی و بی دفاعی اش جلوی چشممان هر روز و هرشب آه خونبار می کشیم چه بی پناه تجاوز شد و سوزانده شد و حتی پیکرش را ناپدید کردند! و وزیر همین حکومت نحس و ننگ جنایتش را آفریده است! آنهم بنام الله و فتوای آیت الله جنایتکارتر از همه!
ایا این، فرهنگ همین آخوندها نیست که مرگ خوب است برای همسایه!؟
آیا این همان مردم فریبی و ریاکاری ذاتی آخوندها نیست!؟
آیا این همان فرهنگ پوسیده و متعفن دینی نیست!؟
همانکه روز روشن دروغ می گویند و هر راستی را ناراست و هر حقی را ناحق نعره می کشند و تقیه ی دینی اش می نامند!؟ اینها کفر و بدعت و ضد الله و اسلام نیست!؟ اگر هست، پس آن احکام هولناکشان که برای یک تخم مرغ دزد صادر می کنند و روا می دارند! برای این جانیان خبری نیست!؟ عدل علی شان به کدام گور فراموشی شان سپرده شده است که در این وانفسای بی پناهی مردم، رو نمی شود!؟
درد این است که بودن این متوهمان ِ غرق در خرافه و بلاهت، فرهنگ گندشان را نیز همراه دارد. بودن این حضرات در روند مبارزه برای آزادی و رهایی از بختک اسلامی، تزلزل و توهم و واسطگی بین جنایتکار و مردم بجان آمده را همراه دارد!
بودن ریاکاران کمتر از نفوذ دشمن مردم در صف مردم نیست!؟ دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل هم قادر به بیرون آوردن آن نیست! نقش این خرافه مستان الله، به مثابه همان دیوانه ای ایست که نیروی رهایی بخش مردم را به بیراهه می کشاند.
برخورد متوهمانه، همان بلایی سر مردم می آورد که سی خرداد شصت  آورد، تیر هفتاد و دو آورد، عاشورای هشتاد و هشت آورد! تجربه ها پیش روی ماست!
نمونه های متوهمانه ایا همین گویا نیست که به جنایتکار شکایت بردن برای رسیدگی و محاکمه ی جنایتش!؟ نوشتن به رهبر جنایتکاران که ولایت فقیه( بخوانش وقیح) شان را یدک می کشد! جز توهم و ریاکاری چه معنا می دهد!؟ مگر خود این رهبر لمپن و حقیر، آمر و ریشه این جنایتها و عارتها نیست!؟
آیا اینهمه نمونه های ترور و قتلهای زنجیره ای که شکایت برده شد به همین جانیان، به کجا کشیده شد!؟
کجای دنیا با کدام منطق و عقل،  رسم است که قاتلی به ماجرای قتلش رسیدگی کند و حکم صادر کند! در این حکومت سراپا جهل و جنایت، قاضی اش نه صلاحیت قضاوت دارد و نه اصولن سلامت فکر و شخصیتی دارد!
قاضی در این حکومت خود جنایتکار است! مدعی العموم این حکومت خود قاتل و دزد و جانیست! رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و مجلس خبرگان و چه و چه ، همه از همین جانیان، از همین ریاکاران، از همین لمپن الله های حقیر است که جنایت آفریده اند! از آن رهبرش گرفته تا ساده ترین نواله گیر ساندیس خوری که تیغ بر مردم ما می کشد! همه شان جنایتکارند، دزدند، بر دار و ندار این ملت و مملکت چنگ انداخته اند و برای حفظ آن اینهمه جنایت کرده و می کنند. شکایت بردن به اینها و اعتراض به اینها که چنین نکنند و به جنایتها رسیدگی کنند، چه معنا دارد!؟ آیا غیر از ریاکاریست!؟ آیا غیر رهایی از بار مسئولیت دینی ای است که از عذاب جهنم اش می هراسند!؟ آیا غیر از توهم آفرینی و انحراف مردم و ذهن عمومی است!؟ آیا اینهمه،  توهین به شعور جمعی ایرانیان نیست!؟
نگفتن اینها به هر دلیل حتی بلحاظ شرایطی که در آنیم، یک اشتباه است! یک ریاکاری عمدیست! همه می دانیم! همه شان می دانند! خوب هم می دانند! بگذارید یکبار هم که شده از آن فرهنگ نادیده انگاری و زیر سیبیلی رد کردن و خود فریب دادن دور شویم  و آشکارا با همه ی زشتیها و فریبکاریها و ریاکاریها و توهم ها برخورد کنیم.
به باور این قلم، ریشه ی اصلی اینهمه عقب ماندگی و خرافه و توهم و سیه روزی ملت ما، همین آخوندها و فرهنگ متعفن اسلامیست. همین خرافه ها، همین سلام و صلواتی برخورد کردنها، همین انشاءالله که گربه است ها!!! همین که تجاوز شده بروی خود نیاوریم!
دار و ندارمان را به خرافه و جهل و بدبختی به یغما داده اند و داده ایم، بروی خود نیاوریم! همین ها بدبختی ماست که در عصر فضا و ایترنت، به چنین حکومت و چنین حاکمانی گرفتار آمده ایم!
باید اشکارا برخورد کنیم. باید همراهان خود  در مبارزه برای رهایی و بالندگی سرزمین خود را با خود همراه کنیم نه همراهشان شویم! دو نکته ی ساده اما بسیار با اهمیت است! فشار اعتراضی ِ از پایین، همه ی کسانی که بنوعی در بالا یا از بالا با روند مبارزه همسویی می کنند، را با خود یا همراه می کند یا از صف مبارزه دور می کند. پالایش یافتن یعنی همین!
ضربه های ناشی از همین توهم و نادیده انگاری و ناآگاه انگاری، سبب به درازا کشیده شدن اینهمه سیه روزی ما و سرکوبهای هولناک شده است. نمونه ها در همین سه دهه از حکومت خونبار اسلامی بسیار است. کسی نیست که از وعده های خمینی خون آشام گرفته تا خامنه ای ابله، نداند.
پیام هشت ماده ای خمینی را نمی دانم بیاد می آورید!؟ دهه شصت و هفتاد و اینک هشتاد فراوانند! هنوز بسیاری از همین دو سه دهه، هستند که به همان شیوه و بینش و روش، خاک در چشم مردم می ریزند. خاتمی را می بینید!؟ رفسنجانی را خوب ببینید!؟ مبارزه دانشجویان مان را برای همین خاتمی و عوامفریبی هایش را بیاد آورید!
سکوت مرگبار همین آیت الله ها را بیاد آورید از همان زمانی که منتظری از ولایت عهدی خمینی کنار زده شد تا همین لحظه ای که هستیم! صدای این آیت الله ها که در آمده را در کنار ادعاهای وعظ شده شان بگذارید! همه و همه یک هشدار انفجار گونه در مغزمان باید باشد که راه مبارزه ی ما اگر با تفکر و آرمانهای ملی ما نباشد با این حضرات جز بیراهه رفتن و بجای مرهم بر زخمهایی که از همینها  برداشته  ایم! زخمها را کاری تر کردن نیست! جامعه ی ما از همه ی اینها بخون نشسته است! نمونه های جهالت و بلاهت و خرافه و خون دادنهای هولناک، چیزی نیست که به یک اعتراض و حرفهای توخالی کنار گذاشت!
مبارزه ی ما باید از تفکر و فرهنگ و آماجهای ملی باشد هرکس در این راستا با چنین بن مایه هایی، همراه مردم است این گوی و این میدان! اما اگر دنباله روی ها و بت سازی های مصلحتی و دور ماندن از آرمانهای رهایی ملی، چنین که از نمونه های تا کنونی بر می آید، راه به هیچ رهایی ای نمی بریم مگر خون دادنها و مرگ و نفرت روزمرگی همگان باشد!
آیت الله های به فریاد آمده پیش از اینکه برای ملت یا مبارزاتشان فریادی کنند، حسابشان را با اسلام جنایتکار حکومت اسلامی روشن کنند. کفر و بی تقوایی و ریاکاری دینی از سر و کول همه این حکومت بالا می رود و همه ی جنایتهای این حکومت با تکیه به قرآن و سنت پیغمبرشان است! تکلیف شان را با این جنایتکاران روشن کنند. اگر چه ذره ای تردید ندارم که همه داد و بیدادشان برای اسلامشان است نه ایران و ایرانی! هنوز آن تضاد بزرگ از زمان بازرگان و خمینی چون یک فیل به گوش همه آویزان است که اینان همه چیز را برای اسلام نحس شان می خواهند اما ما همه چیز را برای ایران! در این تضاد، جای خودشان را اول روشن کنند!
برای ما واقعیت بسیار روشن است که همه ی این حکومت را با همه ی چهره های برون آمده از آن و همه ی باورمندان دین سیاسی را باید از رهبری مبارزات رهایی بخش ملی دور ریخت. در بهترین حالت هم، اینان هستند که باید خود را با مبارزات و خواستگاههای ملی ایرانیان همراه کنند نه ملت ما خود را با آنان!
هر چه بیشتر از مبارزات کنونی ما می گذرد به نقطه پالایش نیروها بیشتر نزدیک می شویم.

گیل آوایی
15 اسفند 1389

1 comment:

Anonymous said...

"اینان نه به جنایتهای رفته به ملت ما که به برخوردهای همین یکی دو ساله را آنهم آنچه که بر خودی هاشان رفته اعتراض می کنند!" این را صد در صد درست می گویید. در این دو سال گذشته مرتبا به سایتهایشان رجوع کرده ام؛ حتا یک بار ندیدم نسبت به جنایات بیشمار جاری نظیر اعدام نادرست زهرا بهرامی و صدها بیگناه دیگر (یا دست کم نامستحق به اعدام)، دست و پا بریدنهای وحشیانه و دیگر اعمال قرون وسطایی اعتراض کنند. این شرماور است!
بینام9