Sunday, December 26, 2010

غول اسلام و وحشت آیت الله ها – گیل آوایی

غول اسلام و وحشت آیت الله ها – گیل آوایی



از آنچه که در الجزایر و سومالی و سودان و پاکستان و افغانستان یعنی القاعده با همه ماجراجویی های ابلهانه اش که آب به آسیاب همه آن کشورهایی می ریزند که هماره ی تاریخ بر گرده کشورهای فقیر و خاک بر سر! سوار شده و می شوند؛ بگذریم، غولی از چراغ جادوی آیت الله ها و مراجع تقلید در ایران اسلامی بیرون آمده است که خود ِاین خرافه مستان ِ نان به صدقه و سهم بلاهت ِامام خور، از هیبت خونبار و سرکوبگرانه ی آن به وحشت افتاده اند.

می گویم به وحشت افتاده اند زیرا به راحتی آب خوردنی یک آیت الله، یک مرجع تقلید شیعه، بدست جانیان اسلامی یعنی جوجه حزب اللهی های دیروز، سکه ی یک پول می شود اما جز هارت و پورتهای توخالی و راه به هیچ جا نبردن، کاری نمی کنند! کجا شد آن فتوای جهاد!؟ کجا شد آن عمامه از سر بر گرفتن و پا برهنه در کوچه خیابانهای شهر راه افتادن و فریاد ِ وا اسلاما سر دادن!؟

نکبتی از اینهمه بیشتر!؟

دختر بی دفاع تجاوز و شکنجه و اعدام می شود

پسر بی دفاع تجاوز و شکنجه و اعدام می شود

آیت اللهی در بیدادگاه خود ِ این حضرات به چنان جهنمی گرفتار می آید که از دل آن خاورانها خونباران شده اند

مسیحی و سنی و یهودی و بهایی و زرتشتی به تبهکارانه ترین وجه به مسلخ کشانده می شوند

روز روشن به نام صاحب زمان و حسین و علی و محمد، دروغ و ریاکاری بار مردم می شود

به راحتی آب خوردنی، یک ابله! هاله ی نور می بیند و صندلی برای صاحب زمان خالی می گذارد و وقیحِ حقیر وُ بی مقدار وُ جاهل وُ خون آشام را نماینده ولایت ِ الله جا می زنند و از سفره خالی تهیدستان می دزدند و حسابهای میلیاردی انباشت می کنند!

اما نه فتوای جهادی علیه اینهمه ظلم و بیداد و بی آبرویی اسلام و مسلمینشان داده می شود و نه به رگ خدای قهار و آگاه به همه چیز! بر می خورد که بی اجازه و رضایش آب از آب تکان نمی خورد

دو رویی و ریاکاری و بلاهت و خرافه و حقارت و غارت و دزدی سراپای جامعه و حکومت اسلامی را گرفته است اما مسلمین آماده ی شهادت که برای قتل یک نویسنده رگ گردن می جهانند، برای اینهمه سیه روزی ِ یک سرزمین و یک ملت، به قول خودشان اسلامی، غیرتمندانه نرد فلسفه می بازند و حرّافی های از نوع همان ابله پرورانه ای، بسنده می کنند

و مرگخنده ی این همه وقاحت اسلام سیاسی آنجا به اوج می رسد که آخوندک ِ بی همه چیز به ولایت وقیح اش می نازد و مزخرفات مجیزگویان ِ نان به نرخ روز خور در شمایل خبرگان و مصلحت و امام جمعه و مزدورنمایندگان بی مقدار مجلس شورایش! به خود می باوراند که پُخی است و سر در تعفن ِ حکومت نکبتارش فرو می برد و گله های هار، بار می کند. وچنین مشتبه می شودش که روزگار چنین می ماند و سرزمین به غارت رفته ی ایران هم در چنبره هزار تعفن اسلامی میدان ترکتازی جانیان اسلامی اسیر ابدی خواهد بود! یعنی همان خود فریبی بیمارگونه ای که همه ی دیکتاتورها جز در منجلاب خود بزرگ بینی مدفون شدن، سرنوشت دیگری نیست از برایشان.

سرزمین ما از دل هزاران دوره های خونبار سربلند بیرون آمده است

سرزمین ما پوزه دیکتاتورهای بمراتب خونبارتر از حکومت نحس اسلامی را به خاک مالیده است

بی هیچ تردیدی دوره خونبار این حکومت نیز بسر خواهد رسید

اما

روز حساب، همه جانیانی که امروز چنین سرنوستشان را به مشتی دزد و ابله و ریاکار و خرافه مست، پیوند داده اند، چه خواهند کرد!؟

آنانی که با خون مردم، نان بر سفره حقارتبار زن و فرزندانشان می نهند! با خون هزاران فرزند این آب و خاک در فردای ایران چه خواهند کرد!؟



گیل آوایی

دی ماه 1389

No comments: