سبزانه سبز
گیل آوایی
.
من داغ خاک خویش بردوش می کشم
راه و بیراه
در گذر مرگلاخ هر دیار
چونان مسیح
با حس سبز خویش آواز می دهم
زندگی
من
نفرت نمی شناسم
گر خشماگینه های سرخ
از هر دهان عزیزی فریاد کرده ام
انکار ناروایان است
بودن چنان به لابه ی هر آیه نیستاندیشان
من
داغ خاک هزاران گور بی نشان
بر جان خویش هوار می کنم
با خون و سوگ و جنگل بیدار سربدار
فریاد می کنم
بنگر چگونه خاک
داغ مرا سبز می کند
می گسترد به قامت سروقامتان خاک
من
هستم
هستم
هستم هنوز
در جایجای وطن سبز می شوم
No comments:
Post a Comment