Thursday, April 08, 2010

با هم، گیل آوایی

با هم
گیل آوایی
هنوز هیمه ی جانم
جان ِ شعله کشان است
دستانت را به من بده
راهی مانده باز پا به پای هم

کدام گستره ی بی کرانه ای که نباشی با من
نباشیم با هم
آی
دستانت را به من بده تا بی نهایت بودن
چون رقص شوریده شعله ی جانم
که تو می گیرانی اش

آه هنوز هنوزهنوز
گرمای دست تو
مهربانی اولین نگاه تست در من
به گاه بودن مات درتردیدهای گم
باری
چه شوریست سایه روشن " آری نه " کوچ دادن
تا مرز هرچه باداباد

دستانت را به من بده تا بی کرانه دوست داشتنت
هنوز
هیمه ی جانم
جان ِ شعله کشانش است با تو

1 comment:

زری said...

سلام .این یکی از شعرهای زیبای شما ست لذت بردم موفق باشید