Saturday, June 27, 2009

ما نبودیم، گیل آوایی

ما نبودیم
گیل آوایی
27جون2009

چه می گویی!؟

وقتی رسوایی ارث همسایه بود
و استبداد
ره آورد بیگانه
ما که پاکی همه دنیا را غسل تعمید داده ایم

چه می گویی!؟
آنقدر گفته اند گفته اند گفته اند که باورمان شد
ما هیچ مرگمان نبود و نیست
تنها به نجابت همسایه شک کرده بودیم
و یورش جانیانی که ناگاه اسطورشان ساختیم

گناه ما نبود و نیست
دیوارهای بلند
فاصله ما بود با کرانه ای که باخته بودیم

چه می گویی!؟

آن آتشی که زبانه کشید
از ما نبود
سوز و داغ و شعله کشانش
از جان ما
ما
تاوان هر حادثه بودیم که انگار بر پیشانی مان نوشته بودند
یکی نبود که بگوید
بیچاره جان دستهایت را اینقدر گره نکن که مشتها
فرق خودت را نشانه رفته اند
حالی مان نبود
و این نه از ما که همسایه بود بار بردوش ما
و بیگانه بود
هر تاخت و غارت این خانه
این خاک
این
چه می دانم هرچه که بنامیش

ما
وارثان آفتاب
ما
وارثان آب
ما
وارثان خاک
ما
باری گفتن چه سود که دیوار
فاصله ی نگاه ما تا کرانه ی هر آفتابخیز
که نبینیم
چه می گویی
تاختهای بی پرچم
وباز
چشمها آنگونه می بینند که دوست دارند

چیزی نگو
برایم شاملو بخوان
تا بنشینیم بر سرنوشت خویش گریه ساز کنیم

No comments: