Exile
by: GilAvaei
Sitting in the bar, beside a large window and a glass of red wine in my hand. It was windy. A very hard wind singing and soaring all over. She asked me:
- If you could sit on the wing of this wind, where would you go?
- Me!?
- Yes you!
- Well. ( I was thinking how to say it) I would go directly where i missed there the most!
- Where is it!?
- It is my home town! Where I have not been there for 30 years!
She says no word further. She sips her wine, while looking at the wind, she whispers:
- Me Too!
Persian فارسی:
تبعید
پیاله ای شرابِ سرخ در دست، در میکده ای کنار پنجره ای بزرگ نشسته ام. هوای بیرون باد بود و باد خیلی شدیدی می وزید. چنان شدید که هوار کشان اوج می گرفت. از من پرسید:
- اگر می توانستی بر بال این باد می نشستی، کجا می رفتی؟
- من؟
- بله. تو!
- خوب. ( داشتم فکر می کردم چطور منظورم را بگویم) مستقیم می رفتم جایی که بیشترین دلتنگیم برای آن است!
- آنجا کجاست؟
- آنجا شهر مادریم است. جایی که سی سال است ندیده ام!
هیچ حرف دیگری نزد.
جرعه ای از شرابش را می نوشد و به باد چشم می دوزد. زمزمه می کند:
- من نیز!( من هم همینطور!)
.
گیل آوایی
No comments:
Post a Comment