بی تاب
گیل آوایی
14 آگوست 2009
پریشان موی بی افشان ِ مهتاب
به نجوای گسست۫،
پیوست۫،
همساز.
کرانه گم شده،
سرگشته در دام،
به هر گامی
سیه راهی
گشوده تنگ آغوش،
خیال خویش می کاوم
به صد آه،
نه آوازی ،
نه هایی از کسی،
جایی،
کند ساز.
منم
با این پریشان موی بی افشان ِ مهتاب،
منم
با این گسست۫،
پیوست۫،
دمساز.
دل ِ طوفان چرا
بی تاب بی تاب
از این نجوای رام۫ آرام ِ دریا
به مُشت۫ اندوه می رازد به آواز!؟
2
چست و چالاک۫ تاخت
آفتاب خیز خیره آغاز
شوق بی مثالیست
دلدادگی
عشقیدن
چه خواست ِ بی رمقی
در آفتاب نشین ِ کنون
دل به دل
تکرار
گیل آوایی
14 آگوست 2009
پریشان موی بی افشان ِ مهتاب
به نجوای گسست۫،
پیوست۫،
همساز.
کرانه گم شده،
سرگشته در دام،
به هر گامی
سیه راهی
گشوده تنگ آغوش،
خیال خویش می کاوم
به صد آه،
نه آوازی ،
نه هایی از کسی،
جایی،
کند ساز.
منم
با این پریشان موی بی افشان ِ مهتاب،
منم
با این گسست۫،
پیوست۫،
دمساز.
دل ِ طوفان چرا
بی تاب بی تاب
از این نجوای رام۫ آرام ِ دریا
به مُشت۫ اندوه می رازد به آواز!؟
2
چست و چالاک۫ تاخت
آفتاب خیز خیره آغاز
شوق بی مثالیست
دلدادگی
عشقیدن
چه خواست ِ بی رمقی
در آفتاب نشین ِ کنون
دل به دل
تکرار
No comments:
Post a Comment