Thursday, March 26, 2009

سیلاب

.
موش و گوش و دیوار
گزمه گشت نفسگیر
نواله ی پاداش می چرد
پچ پچ هزار حادثه
سیل خروشانیست در راه
نگاه کن
شب بی مهتاب
ستاره باران آنهمه فریاد است
آه
نور افشان اینهمه لج
بودن
بودن
بودن
بودن ِ یک دشت خاوران سرخ
سیلاب بی گریز
ناگزیر

موش
گوش
دیوار
گزمکان هرز
بیهوده
بیهوده
بیهوده عرق ریز ِ سلیطگانند
.
.

No comments: