Thursday, October 08, 2015

آواز بسیار زیبای فرانسوی با صدای لئو فِرِه، بنام " با زمان " - ترجمه فارسی: گیل آوایی

ترجمه فارسی: گیل آوایی
با  زمان
با زمان، همه چیز از دست می رود
ما چهره ها  و صداها را فراموش می کنیم
قلب از تپیدن می ایستد، دیگر نیازی برای تپیدن، برای جُستن نمی ماند.
ناگزیریم بگذاریم برود و  به زندگی خود ادامه دهیم ( بگذاریم برود و چه خوب هم که برود- م)
با زمان زندگی هم ادامه می یابد،
ما دیگری ای که دوست داشتیمش در باران می جستیم
در باران می جستیم
دیگری ای که در شور و اشتیاق مان گمان می کردیم دوستش  داریم
حرفها را می فهمیدیم،
می توانستیم میان خطهای چهره اش بخوانیم،
علیرغم قولهای واهی ای که با شب ناپدید می شدند، می توانستیم بفهمیم
با گذشتِ زمان همه چیز ازبین می رود
با زمان....
با گذشت زمان همه چیز از دست می رود
حتی بهترین یادمانها، آری بهترین یادمانها، شگفت آور است نه!؟
( یادمانهای خوب مانند شیرینیِ آب نبات 99 سنتیِ در فروشگاهی که به دهان می گذاشتیم. ما در دالانهای مرگ می جستیم.
هر شنبه شب، هنگام که دلنوازی نیست،
با زمان...
با زمان همه چیز از دست می رود
آن که از او بغض درگلو فشردیم
آنکه به هرچیز کوچکش اهمیت می دادیم (  آنکه برای همه و هیچ باورش داشتیم – م)
آن که بخاطر هیچ چیز، هدیه می دادیم
آن که روحش را به پول سیاه می فروشد ( می فروخت – م)
در برابر همه این چیزها ماییم که خودمان را با سگمان در خیابان می کشیم
با زمان همه چیز خوب است
شور و شوقمان را از یاد می بریم
و فراموش می کنیم صداهایی که حرفهای مردم بیچاره را زمزمه می کردند: "زیاد دیر برنگرد، مواظب باش سرما نخوری"
با زمان
با زمان همه چیز از دست می رود
و سالمندی و خاکستری شدن را مانند اسبی از نفس افتاده، حس می کنیم
و در بستر بدشانسی یخ می کنیم
و خودمان را شاید خودفریبانه تنهای محض حس می کنیم
و ما خود را با سالهای رفته گول می زنیم( با گذشت زمان برای سالهای رفتۀ عمرمان حس می کنیم فریب خورده ایم – م)
چنان واقعی/ملموس
با گذشتِ زمان دیگر عاشق نمی شویم.

توضیح: چند ترجمۀ انگلیسیِ این آواز را  در اینترنت دیدم که با توجه به آنها سعی کرده ام مفهوم و حسی که در آن است به فارسی منتقل کنم. شک نیست که در ترجمه  شعر اصولا غیرممکن است معنا و حسی که در اصلِ شعر هست به زبان دوم منتقل نمود اما هرچه هست با ترجمه شعر، در اینجا آواز!،  می شود خودِ شعر را به زبان دوم درک نمود و از آواز آن لذت برد.
Avec Le Temps

Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
On oublie le visage et l'on oublie la voix
Le cœoeur, quand ça bat plus, c'est pas la peine d'aller
Chercher plus loin, faut laisser faire et c'est très bien
Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
L'autre qu'on adorait, qu'on cherchait sous la pluie
L'autre qu'on devinait au détour d'un regard
Entre les mots, entre les lignes et sous le fard
D'un serment maquillé qui s'en va faire sa nuit
Avec le temps tout s'évanouit
Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
Même les plus chouettes souv'nirs ça t'as une de ces gueules
A la gal'rie j'farfouille dans les rayons d'la mort
Le samedi soir quand la tendresse s'en va toute seule
Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
L'autre à qui l'on croyait pour un rhume, pour un rien
L'autre à qui l'on donnait du vent et des bijoux
Pour qui l'on eût vendu son âme pour quelques sous
Devant quoi l'on s'traînait comme traînent les chiens
Avec le temps, va, tout va bien
Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
On oublie les passions et l'on oublie les voix
Qui vous disaient tout bas les mots des pauvres gens
Ne rentre pas trop tard, surtout ne prends pas froid
Avec le temps...
Avec le temps, va, tout s'en va
Et l'on se sent blanchi comme un cheval fourbu
Et l'on se sent glacé dans un lit de hasard
Et l'on se sent tout seul peut-être mais peinard
Et l'on se sent floué par les années perdues
Alors vraiment... avec le temps... on n'aime plus


With Time
With time ...
With time, they go away, everything goes away
We forget the face and we forget the voice
The "heart beat stop", there's no need to go further
Searching further, let it go and that is very well
With time ...
With time, it goes, everything goes
The other we loved, we searched in the rain
The other we guessed with a "passing glance"
Between words, between the lines and under the make-up
On a "disguised" vow, who will "dutifully work nights"
With time everything vanishes
With time ...
With Time, it goes, all goes away,
Even the coolest souveniers that have us "drop our jaw" at the 99 cent store, we scavenge (Farfouille=turn upside down by searching) in the aisles of death,
On Saturday evening when tenderness goes away all alone, With time...
With time, it goes, everything goes
The other whom we took for a pain in the neck, for a nothing
The other to whow we gave the boot and jewelry
For one who would sell his soul for pennies
In face of all this, who dragged ourselves along like street dogs
With time, go, everything is fine
With time ...
With time, it goes, everything goes
We forget the passions and we forget the voices
Which whispered the words of the poor people
"Don't return too late, mostly don't catch a cold."
With time...
With time, it goes, all goes away
And we feel "old and grey" like an "burnt out" horse
And we feel frozen in a bed of "bad luck"
And we feel ourselves all alone, perhaps "falsely self-sufficient"
And we feel ourselves fooled by the lost years
So really,
With time we don't love any more.